| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | ||||
| 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
| 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
| 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
| 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خوش به حال باد ...........که سرزمینی نداره........
خوش به حا ل آب .......که روون...........................
خوش به حال آتش............که میسوزونه......
خوش به حال خاک.................
این روزا دیوراها بلند تر شدن
این روزا.....................شادیام لحظه ای شدم..............
این روزا...........حالم درست نیست.............
شدم یه کیک شکلاتی سوخته.................که مزش به تلخی میزنه...........
ولی روشو پر کردن از خامه و میوه...............
کی میدونه زیر این پوشش سپید چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وقتی میخوان بخورن تازه میفهمن .............
شدم اون کیک سوخته
زندگیم یه جورایی مردگی................یه جور تحمل .............
یه جور حماقت.................
یه جور....................
خب این که خیلی بده. یه کاری بکن. از یه چیزیایی بیا بیرون و برو توی یه چیزای دیگه. اینجوری که نمیشه ادامه بدی که. حوصله ات سر میره. البته تا حالاشم سر رفته.شاید فک می کنی سوخته. شاید سر رفتی. هر سر رفتنی سوختگی نیست. شاید کمی برشته شده باشی مثلن. یه کم فک کن. شاید حق با من باشه. باشه؟
چی بگم رفیق .......شاید
وبلاگ خوبی دارین به منم سر بزنین خوشحال می شم
از خودت و از داش آکل و مرجان و بازار وکیل و شیراز و ................. در وبلاق وزینم یاد کردم
سلام رفیق
تمام بدبختی های انسان از آن سرچمه می گیرد که قادر نیست تنها و ساکت در اتاقی حضور داشته باشد.(پاسکال).
از زمانی که متولد شدم........خیلی چیزها با من به این دنیا اومد......یکیش شنیدن بود.......قدرت شنیدن ذهن ادمها.........و دومیش............نیرویی بود که دیگران براحتی بهم اعتماد میکردن...........
باید رفت...............
هرکه را اصرار حق اموختند مهر کردندو دهانش دوختند