سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

گله ای نیست...........

دختر ..........سرشو چرخوند و چشمکی زد و رفت.....

پسر...........برگشت و گفت : خانم این اصل...ترک...به مارکش نگاه کنید........ 

مردد بود.......حوصله این مشتری سمجو نداشت...........حواسش با اون چشمک پرواز کرد

زن: نه.....این رنگو دوست ندارم........مدلای دیگه چی دارید؟؟

پسر: اگر عجله ندارید هفته دیگه جنسای جدید میرسه .......

زن: نه.....5 شنبه میخوام برم مهمونی......ببینم.....اون لباس گیپور پشت سرت چنده؟؟؟؟؟؟؟

دیگه پسره کاسه صبرش لبریز شده بود......داشت بال بال میزد.........انگاری میخواست بره.........

صدای زن: نه....اینم جنسش بنجوله.....

.............................اروم از فروشگاه اومدم بیرون........بدون اینکه لباسی بخرم..............

چند تا فروشگاه پایینتر.....لباسی توی ویترین جلب توجه کرد.........داشتم لباسو نگاه میکردم.........

دختر رو دیدم.........داشت با فروشنده میگفت و میخندید............

رفتم داخل

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دختر: ووی....حالا کمتر حساب کن مشتری شیم........

فروشنده رو به دختر: این که قابل شما رو نداره.............بردار ببر بعدا حساب میکنیم.....

دختر با عشوه: نه......پولشو ندارم.....بیخیال.......ارزونترشو نداری؟

فروشنده....لباسو گذاشت داخل پاکتو و گفت ببر ...........برگشت سمت منو  گفت: بفرمایید خانم.....

خودم.......با چشمای گرد شده..........

دخترو چشمکی زد و از کنارم رد شد......

فروشنده.............

بال بال زنان.........بی حواس از فروشگاه پرید بیرون.....خانم خانم.........

خودم خیره بهشون.........

دختر شماره رو از دست فروشنده گرفت و یه چیزی گفت.........صدای خنده فروشنده.........

برگشت داخل و گفت : خوب بفرمایید چی میخواستید؟؟؟؟؟

==============================================

این روزا .........رابطه ها چقدر شیک شدند.............

قدیم تر هم ازین چیزا بود.............

منتهی چشمکی بیش از این چیزا ارزش داشت و خرج هر خری نمیشد.............

این روزا دخترا چپ و راست چشمک خرج میکنند.......

مردا با دهان اویزون...........خریدار شدند...........

هزار بهانس برای ازدواج نکردن و گرفتن دوست...............

هزار بهانه برای مردان زن دار......که دوست دختر میگیرند.........

هزار بهانه برای زنان متاهل......برای گرفتن دوست پسر..........

ملت اینقدر بی پروا و راحت از روابطشون صحبت میکنند انگار نقل و نبات.................

دخترهای 18 ساله درد محدودیت ندارند دیگر.................

این روزا همه چیز دوختنی.............

مردا خودشون یک پا استاد شدند..............

ولی باز ترجیح میدهند جنس دوخته شده بخرند تا.................

یک زمانی فکر میکردم پیشرو و یاغی هستم.........

این دختر ها رو میبینم میگم بابا.............ما ته دره هستیم...................اینا سر قله

کمی خستم.........

خیلی خستم....................

نه................از خستگی گذشته...................

از همه چیز و همه  نا امید شدم................

میرم دوش بگیرم............توی این هوای گرم و خشک اصفهان.......شاید کمی اروم بشم........

یاد حرفای دوستی قدیمی دوباره چنگ میزنه به دلم.............

دلم فشرده میشه.............

زیر دوش اشکام جاری میشه........

حرفاش تلخ ولی حقیقت........

کاش کمی خوش بین بود........

کاش کمی نرمتر بود.......

این روزا زود رنج شدم........افسرده.........

اون شور و هیجان 6 ماه پیش اثری نمونده

انتظار این روزها رو داشتم

انگار همه اتفاقات داره دوباره تکرار میشه

دوبارههههههههههههههههه

اب روی پوست تنم میغلطه.........

دلم شدید سیگار میخواد.............

این روزا از همیشه تنها ترم..............از همیشه

همیشه موقع رفاقت بودم و همیشه یا سنگ صبور بودم یا پشتیبان..........

موقع تنهایی بودم............

ولی خودم این روزا تنها موندم.............

گله ای نیست...........

خودم این راهو انتخاب کردم

خودم

گله ای نیست.....................



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد