سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سانسور یا محدودیتهای سنی ؟؟.....


نسل ما نسل سانسور.....کل سریالهای تی وی در دهه 60 و 70 پر بود از سانسور......تازه همونم با کلی زحمت تماشا میکردیم......چون درس مهمتر بود.....برنامه کودک یک ساعت در روز پخش میشد....انهم وقت امتحان میشد نیم ساعت......کارتن ها......نه ترانه داشت نه شادی........یادمه یکبار بابا لنگ دراز تیراژ اصلیش پخش شد.......فردا صبح شنبه توی مدرسه قیامت بود.......کل دخترها از صحنه های تیراژ صحبت میکردند.......داشتن دستگاه ویدئو جرم بود ....یادمه وقتی بچه بودم ...و خانواده فیلمی میگذاشتند من باید هر بار به خاطر نمکدان...قندان..جا شکلاتی....جا سیگاری و خیلی وسایل دیگر سالن رو ترک میکردم......بعدتر ها فهمیدم این نوعی سانسور پیشرفته بوده......که خواهرای بزرگم یا پدرم انجام میدادند تا من خدای ناکرده صحنه بوسه یا اغوشی نبینم و ذهن کودکانه ام بزرگ نشه.....بعد تر ها که بزرگ شدیم و دانشجو...ازادی نسبی ایجاد شد و فیلمهای اصل براحتی داد و ستد میشد.....یادمه من هر بار کلی فیلم با خودم میبردم خانه..و پدرم هم تماشا میکردند......یکبار یکی از فیلمها به نام جدا افتاده با بازی براد پیت و مت دیمون که یک فیلم اکشن و جاسوسی بود با خودم اوردم و داشتیم فیلمو تماشا میکردیم........یک صحنه داشت که خانم لباسهاشونو در میاوردند و فقط دو تیکه تنشون بود........من روی حجب و حیا و اینکه پدرم خیلی حساس بودند کنترلو برداشتم و خواستم این قسمتو سانسور کنم.....یکهو فیلمو 2 دقیقه بردم جلو داستانو از دست دادیم.......برگشتم عقب.....صاف ایستاد سر صحنه زیبپ شلوار....باز بردم جلو......زیادی رفت......برگشتم عقب.....زیبپ باز شده بود.......خواهرم سرخ....اون یکی خواهرم خنده.......پدرم سرش رفته بود تو کتابشون....(یعنی من ندیدم) بنده باز بردم جلو.......دیدم خیر باز برگشتم......رسید سر دو تیکه.......یکهو خواهرام پوکیدند از خنده .....
پدر گرامی بلند شدند و با صدای بلند گفتند: من برم زیر سیگاریمو بیارم....سارا بابا...تو هم وقتی تونستی دقیقا سر همون جای که میخواهی استوپ کردی خبرم کن..........بنده سرخ........خواهرام کف سالن پخش.
من: خفه..بمیرید....خوب من چیکار کنم......؟
خواهرم: خوبه تو رو بکنن مامور سانسور فیلما......ای حالی میده........من تا حالا نفهمیده بودم اینقدر این لباس دو تیکش خوشگله.......
اون یکی خواهرم: وای......بسه....زشته...الان بابا میاد.....سارا ردش کن زود باش....
بلاخره بابا امد و فیلمو تماشا کردیم.......دفعه بعد یک فیلم دیگر خواهرم اورد ولی از شانس پر صحنه....من تا دستم رفت طرف کنترل صدای بابا : من میرم یک سیگار بکشم تو باغ....صدام کنید .......
جالب........بزرگ که شدم......بابا باید از سالن خارج میشد که دخترهاش معذب نشوند......سانسور.......حجب و حیا......عقیده.....
با سانسور موافقید؟ مخالفید؟ ایا باید باشه یا یکم باشه؟؟؟؟؟ ایا درسته در هر سنی هر چیزی دیده بشه؟؟ یا باید سانسور انجام بگیره ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد