سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

امید

امید......
وقتی خیلی کوچک بودم بی بی برام افسانه های ملل رو تعریف میکرد....چینی و هندی...افسانه های سرخ پوستان ....مراکش و مصر.آفریقا..میرسید به یونان و اخر دست ایران سرزمین نجبا....این میون داستانهای یونانی چیز دیگری بود...داستانی که خیلی خوب یادم مونده داستان جعبه صفات بود که یکی از خدایان اونو امانت سپرد دست یکی از زیر دستانش...که اسمش بود شر...شر موجودی بود زیبا رو ولی به شدت کنجکاو....کسی که جعبه رو به دستش سپرد از او خواست مدت 90 روز و 90 شب جعبه رو باز نکنه...و در روز موعود جعبه رو باز کنه و همه صفات رو ازاد کنه....شر قبول کرد....وتا روز 89 تحمل نمود....ولی بلاخره صبرش سر اومد و کنجکاوی بر او غلبه کرد و در جعبه رو باز کرد....یکهو کل صفات خوب و بد با هم پریدند بیرون.....زشت و زیبا..راستی و دروغ....انتقام و کینه....گذشت و خوشحالی.....نفرت و عشق...دوستی و دشمنی...تهمت و ریاکاری...صداقت و خوبی...بلاهت و حماقت ...سیاست و کیاست...زیرکی و ذکاوت....مهربانی و سنگدلی...بدجنسی و تفرقه....اتحاد و شهوت...پاکدامنی و عفت...نجابت و صبر...ترس و شجاعت...ولی این وسط عجله با هیجان داد زد : منم شاه شاهان...منم سرور همه صفات.....چون یک روز زودتر ازاد شدم....
شر به شدت ترسید و با سرعت درب جعبه رو بست.....ولی از شانس بد امید....در روی او بسته شد...امید بین در گیر افتاد....نصفش امد بیرون و نصفش تو جعبه ماند.....امید یکی از بزرگترین نعمتهای خدای خدایان بود....ولی شر اونو دو نیمه کرد..امید نیمه مقابل نداشت....فقط امید بود...ولی چون نیمیش داخل جعبه موند....نا امیدی زاده شد ...اینطوری شد که دنیا دچار مشکل بزرگی شد...خدای خدایان فقط امید افریده بود ولی نا امیدی از دل امید به وجود امد به سبب کار احمقانه شر....برای همین ازون روز دنیا بین امید و نا امیدی دست و پا میزنه...یک روزنه کوچک نور...کور سوی امید که همیشه بشر به دنبالش همچنان ادامه میده...نا امید میشه....ولی امید دست و پا میزنه و نورشو از همون درز باریک جعبه به دنیا میتابونه......شر برای ابد امیدو اسیر کرد و کسی نمیدونه اون جعبه کجاست..هر بار کسی امیدشو از دست میده...قدرت بینهایتی به شر میده..اون جعبه رو دور تر و دورتر میکنه از بشر....ولی هر چی بشر امید بیشتری داشته باشه....شر ضعیف و ضعیف تر میشه....زورش کم و دستش روی درب جعبه شل تر و سست تر.....امید نورانی تر.......
یادتون باشه....هرگز امیدو تنها نگذارید....همیشه باید امیدوار بود.....حتی تو تاریک ترین لحظات...یادتون باشه هر چی نا امیدی به شما غلبه کنه...شر قدرتش بیشتر میشه....پس با امید به اینده و پیروزی راه درستو انتخاب کنید....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد