سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سرنوشت

سرنوشت
ایا به سرنوشت معتقد هستید؟؟ از بچگی هی میگفتن فلانی سرنوشتش اینه....دیگه کاریش نمیشه کرد.بزرگترا هی برای هر اتفاقی دلیل های غیر علمی میاوردن..بهش اب و برگ میدادن...بزرگ شدم دیدم خودم بخشی ازون افکار شدم...منم دارم میگم خوب حکمت..قسمت...
ولی این روزا.....اینقدر اتفاقات عجیب و غریب تو زندگیم افتاده..به این باور رسیدم که سرنوشت و حکمتی در کار نیست.....همه اتفاقات نتیجه تصمیم و انتخاب ادمهاست.....
و ادمها برای اینکه خودشونو اروم کنن...کاراشونو توجیه کنن...هی میگن سرنوشت...قسمت....حکمت....
رسما با این حرفا خودمونو از پیشرفت و رسیدن به هدف باز میداریم....و رسما جسارت و شجاعت رو میکشیم....برای بدست اوردن خواسته هامون نمیجنگیم ......وقتی میدونیم سرنوشت حکم میکنه که این برای ما نیست.....
یک مثال ساده میارم....
اقای ایکس و خانم ضد عاشق همدیگه شدن...خیلی همدیگرو دوست داشتن....و میدونستن برای همدیگر خلق شدن.....ولی خانواده اقای ایکس مخالف ازدواج این دوتا بودن...و در جایی اینقدر بغل گوش اقای ایکس خوندن که این اشتباه بزرگیه.ازش فاصله بگیر ...که این دختر مناسب نیست.....خلاصه اقای ایکس رو همچین ترسوندن که رفت و با خانم وای ازدواج کرد.....
بعد از 15 سال .بعد از اینهمه سال اقای ایکس گشت و خانم ضد رو پیدا کرد...با کلی زحمت و کلی خواهش باهاش صحبت کرد و بهش گفت : همه اینا سرنوشت.....با سرنوشت نمیشه مبارزه کرد.....باید پذیرفت و من واقعا متاسفم....چون هرگز تو این 15 سال نتونستم دست از دوست داشتنت بردارم ....ولی خوب با خانم وای هم خوشبختم.....و خانوادمو دوست دارم......ولی میخوام منو ببخشی.......
مسخره ترین توجیه بزدل بودن و ترسیدن و نجنگیدن اینه که بگیم سرنوشتمون این بوده....اجازه بدیم دیگران با توهمات ذهنی خودشون مسیر زندگی رو عوض کنن.....بعد بگیم هیییییییییییییی...حکمتی توش بود..دیدی الان خوشبختم؟؟؟؟؟ شاید اگر باهم ازدواج میکردیم کارمون به طلاق میکشید.....
اینکه ادمی وارد میدان جنگ نشه چون از قبل خودشو بازنده بدونه احمقانه ترین نوع زندگی.....این جور ادما محکومن به فنا.......
دورو برتون چقدر ادم بزدل دیدی که پای انتخاب های خودشون نمیایستن؟؟؟؟؟؟ خود شما چقدر برای انتخابهای اشتباه زندگیتون توجیه اوردید؟؟؟؟

هوش

باهوش یا هوشیار؟
از بچگی شنیدم ما ایرانیا خیلی باهوشیم.....یادمه تو مدرسه هی بهمون میگفتن هوش ایرانیو بزاری کنار همت ژاپنی یک چیز درست و حسابی از توش در میاد...تو مدارسی که درس خوندم روی ضریب هوشی و پرورشش خیلی کار میشد.ریاضیات از اهمیت زیادی برخوردار بود......
اما ایا واقعا ما ایرانیا باهوشیم؟؟؟؟؟؟؟
امروزه هوش هم دسته بندی شده.....طبق یک نظریه 4 نوع هوش داریم
هوش جسمانی : Physical Intelligence, PI
- هوش عقلانی : Intellectual Intelligence, II
- هوش هیجانی : Emotional Intelligence, EI
- هوش معنوی : Spiritual Intelligence, SI

و طبق نظریه هوارد گاردنر هوش 9 دسته است
۱ هوش تصویری – فضایی
۲ هوش کلامی – زبانی
۳ هوش منطقی – ریاضی
۴ هوش اندامی- جنبشی
۵ هوش موسیقیایی
۶ هوش میان فردی
۷ هوش درون فردی
۸ هوش طبیعت‌گرا
9 هوش هستی گرا

با شناخت انواع هوش میتونیم بفهمیم خود ما و افراد کنار دستمون و توی زندگیمون از چه نظر باهوش یا کم هوش هستند.....
حالا چرا اینا رو گفتم؟؟؟؟؟؟ میخوام بدونم ایا واقعا ما ایرانیا باهوشیم؟؟؟؟؟؟ از چه نوع هوشی بیشتر برخورداریم؟ چطوری میشه هوش رو افزایش داد؟ چطوری میشه از هوش استفاده بهینه برد.؟

احترام

احترام..
چندی پیش تو یک مهمونی دوستانه بودم...یک خانم دختر 22 ..23 ساله بسیار گستاخ حضور داشت که نخود هر آشی میشد و هی اظهار فضل میکرد..چند نفرم هی بهش میگفتن خانم دکتر..ایشون خیلی قویتر میشد و بدتر ادامه میداد به گفتگو...سعی کردم خودمو بزنم به نشنیدن و نادیده بگیرمش... نمیدونم بحث چی شد که رسید به طب سنتی و ازین حرفا....تو جمع دوستانه از همه رشته ها حضور داشتن...از مهندس کشاورزی بگیر تا علوم پایه و روابط بین الملل و تربیت بدنی .دکترای ریاضی ..و البته این خانم زیبای رعنا دانشجوی پزشکی... یکی از دوستان از من یک سوال درباره یک گیاه پرسیدن ...من خیلی با ارامش داشتم توضیح میدادم که این دختر پابرهنه پرید وسط بحث ..بماند که اصلا حرمت سن و سالو نگه نداشت..حرمت تجربه رو هم...حرمت شغل و کار رو هم....و خیلی راحت بنده و 2 تا دیگر از بچه های کشاورزی رو شست گذاشت کنار...دلم واقعا به درد امد.....صادقانه بگم تو اون لحظه دلم میخواست بزنم تو دهان مبارکشون....دخترو سال 4 دانشگاه پزشکی هنوز پزشک نشده قسم نخورده بهش هی فرت فرت میگن خانوم دکتر..خانوم دکتر....شعور اجتماعی صفر... با این خانوم دکتر گفتن ملت فکر میکرد کسیه برای خودش و به خودش اجازه داد راحت وارد بحثی بشه که اصلا بهش ربطی نداره....رسما رشته من و چند تا دیگه از دوستان زیر سوال برد..و طوری برخورد کرد انگار ما زحمتی نکشیدیم و کل زحمت مال پزشکهاست و کل هوش دنیا رو بچه های پزشکی دارن....
هیچ میدونید یک رشته علوم پایه چقدر درس میخونه ؟؟؟؟؟؟ با چه رتبه ای رفته مثلا شیمی؟؟؟؟ اصلا تفاوت درصد تو کنکور یک پزشکی یا داروسازی یا دندان پزشکی با علوم پایه چقدره؟؟؟؟؟؟؟؟ ممکنه 2 تا تست درست یکی رو بکنه داروساز و یکی رو بکنه شیمی....ممکنه یکی رتبه بهتری داره ولی نتونه بره شهر دور و بزنه علوم پایه شهر خودش......مهندسی کشاورزی شهر خودش.......
هر رشته ای ارزش و اعتبار داره......هر رشته ای تو دنیا زحمت خودشو داره....
ایا یک پزشک بدون رشته های دیگر قادر به طبابت هست؟؟؟؟ داروشو کی درست میکنه؟؟؟؟؟ دستگاهای پیشرفته پزشکی دسترنج کیه؟ ازمایش ها رو کی انجام میده؟؟؟ تو ایران عادت کردیم به این که با دسته بندی ادمها و رشته ها از یک سری بت بسازیم و دیگرانو تحقیر کنیم........
یک رشته شیمی 4 سال دوره لیسانسشه....2 سال فوق..و 4 تا 6 سال دکتراش طول میکشه....متوسط 12 سال درس میخونه تا بشه دکترای شیمی ....حالا کاری به گرایش ندارم....ولی یک پزشک عمومی 7 سال که بخونه میشه دکتر.....هر دو این افراد کلی زحمت کشیدن و درس خوندن و هردوشون برای جامعه وجودشون ضروری...ولی من به چشم خودم دیدم که تو جمع یکی از بچه ها دکترای ریاضی داشت و 4 سال بود دفاع کرده بود و 8 تا مقاله و 2 تا کتاب داشت و کلی برو بیا ....کسی بهش نمیگفت خانم دکتر....همه به اسم کوچیک صداش میکردن و تازه وقتی میفهمیدن ریاضی خونده میگفتن وایییییی....خوب چرا نرفتی مهندسی؟؟؟؟؟ حالا فقط تدریس میکنی؟ کجا دانشگاه ازاد؟؟؟؟؟؟؟ ولی به دختر 22 ساله دانشجوی پزشکی میگفتن وای خانوم دکتر...عزیزم...حتما خیلی سخته درستون اره؟؟؟؟؟؟
واقعا ناراحتم.....ازین فرهنگ پوسیده..ازین سنتهای زشت.ازین بت سازیها.......ازین القاب دروغین......همین خانوم دکتر گفتای امروز ازین دختر پوشالی یک دکتر ابله میسازه که پس فردا پولو میشناسه و اصلا نمیدونه پزشک بودن یعنی چی ....به جای کمک به طبقات زیرین جامعه تمام تلاششو میکنه برای تجارت ...کاری که اکثریت پزشکا دارن الان میکنن......
اره ما پزشکای خوب زیاد داریم.....من کلی دوست خوب و عالی رتبه دارم......پزشکانی که دلسوزن و خیلی فهمیده هستند و نیاز ندارن کسی بهشون بگه دکتر تا حس غرورشون ارضا بشه......اینا حسابشون جداست......
از هیچ کس بت نسازید.مخصوصا به خاطر رشته تحصیلی یا کار یا پولش.....

داشته

اشته ها.....
داشته های شما از این زندگی چیه؟؟؟؟؟
نداشته هاتون و کمبوداتون چیان؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در طول روز کدامشونو بیشتر میشمارید؟؟؟؟
این روزا من با کلی ادم برخورد دارم که همه چیز دارن و همش در حال شمارش نداشته ها هستند....
یکی میگه اگر مادرم زنده بود....یکی میگه اگر پدرم زنده بود....یکی میگه اگر خانواده خوبی داشتم.....دیگری از نداشتن پول میناله.....اون یکی گیر دوست پسر..اقایی در حال نالیدن نداشتن عشق و سر و همسر.....یکی بچه میخواد....یکی خونه....یکی ماشین...یکی گیر نون سر سفرشه.....یکی پا نداره.یکی دست....یکی دنبال سلامتی.....
افکار ما ادما ما رو به حرکت وا میداره.وقتی از صبح که زورکی بیدار میشیم نداشتهامونو یکی یکی میشماریم....دیگه حس و حوصله برای زندگی نمیمونه...اروم اروم افسرده میشیم.و میلمون برای زندگی از دست میره.....
شما داشته هاتون چیه؟؟؟؟؟؟ الان چی دارید که خیلی براتون عزیز و با ارزش و اگر از دستش بدید واقعا غصه دار میشید؟؟؟؟؟؟؟؟
داشته های شما چیه؟؟؟؟؟؟ هم مادی هم معنوی....سلامتی؟ زیبایی؟ جذابیت؟ قدرت؟ صدای زیبا؟ خانواده؟ خانه؟ ماشین؟ دوچرخه؟ موتور؟ دوستان خوب؟ هوای تمیز؟ پاسپورت؟ شناسنامه؟ یک قلب بزرگ و پاک؟ ارامش ؟ اعتقاد؟ ایمان؟ شادی؟ بدنی ورزیده؟ توانایی های خاص؟ طبع سرودن شعر؟ چی؟ حیوان خانگی ؟دوست پسری خوب؟ دوست دختری خوب؟ همسری وفادار؟ بچه های سالم؟ بشمار..هر روز داشتهاتو بشمار و به خاطر داشتنشون شاد باش......
از خودت متنفر نشو....از خودت بیزار نشو...با خودت قهر نکن...نگو بی عرضه هستی...که فلان چیزو نداری..که عوضی هستی....خودتو تحقیر نکن به خاطر نداشتن...داشته هاتو بشمار....تو لحظه شادی کن و بگو سپاس به خاطر اینی که دارم...

رابطه

رابطه....(دوستان پستو که خوندید جای واژه مرد میتونید زن بگذارید .همه چیز دو طرفه هست....من اصلاح میکنم این پستو......یک رابطه روی دوش دو طرفه...)
برقرار کردن رابطه همیشه اولش خیلی سخته..عرفش اینه که یک مرد رابطه رو شروع کنه..من عکسشو رد نمیکنم...ولی خوب این مثل اپولو هوا کردن سخته.یک مرد باید در حد خودکشی و تیم ملی تلاش کنه تا توجه زن مورد نظرشو جلب کنه...خوب صحبت کردن..گرم بودن...شور و شوق و هیجان داشتن..و از همه مهمتر....خندوندن.....اگر مردی بتونه یک خانم رو بخندونه...شک نک...نید اون اقا جواب بله رو گرفته....کلا یک خانم علاوه بر امنیت و پشتیبانی و حمایت یک مرد به حس زندگی احتیاج داره کنار یک مرد....و اون حس با خندیدن شروع میشه...البته یک خندیدن عمیق...ولی خوب....همه یک رابطه خوب به همینجا ختم نمیشه....وقتی مخ یک خانم زده شد(عاشق شد یا متقاعد یا هر چیزی که شما اسمشو بگذارید)....تازه اصل کار شروع میشه.نگهداری از یک رابطه....اینکه یک رابطه به سردی گرایش پیدا نکنه.....بهترین و عاشقانه ترین رابطه ها هم وقتی طرفین ازش نگهداری نکنن سرد میشه.....مثل اتیشی میمونه که بهش سوخت نرسونی.......مثل گلی که بهش اب ندی.....مثل حیوانی اهلی شده که تنها رهاش کنی......
اکثر اقایون همین اشتباهو میکنن....یک زنو میخندونن و دوستی و رابطه رو شروع میکنن...خیلی ها به ازدواج هم ختمش میکنن...ولی خوب بعدش؟؟؟؟؟ برنامه بعدی چیه؟؟؟ دیگه بیان کردن و ابراز احساسات واقعی چند وقت یکبار اونم اگر حسش باشه..
چقدر مراقب رابطه های خوبتون هستید؟؟؟؟؟؟؟ چطوری؟؟؟؟؟؟؟؟

سنگی

در حالت عادی من خیلی سخت و سنگی هستم.....تو کار...تو اجتماع..و خیلی اوقات با تمام قدرتی که درون خودم سراغ دارم منعطف میشم تا بتونم فشار ناشی از مشکلاتو رو راحت تر بگذرونم......و فکر میکنم همه ادمها همینن.......یا دست کم ادمهایی که دورو بر من هستند همینن.....ولی در مورد رابطه احساسی...کلا من ادم دیگری میشم...اون حس زنانگی یکهو فوران میکنه..تمام احساسی که کل روز مخفیش میکنم و اجازه نمیدم خودشو نشون بده..یهو تو رابطه احساسیم هی میگه سلام سارااااااااا.خوبی؟؟؟؟؟؟ منم هستما.....یکم بزار بیام بیرون با دنیا سلام و احوالپرسی کنم....حس عجیب غریبیه....کلا زود رنجه..و جالب خیلی الکی و بی مورد اشکش در میاد....انگاری منتظره بهش چیزی بگن و اون یکهو بهش بربخوره....حرفایی که اگر هزار برابر بدترشو تو کار و محیط اجتماع بشنوه با یک لبخند و نهایت یک اخطار و تهدید و داد جواب میده.تو رابطه احساسی میشه خنجر و صاف میره تو قلبش.....این احساس عجیب غریب بغض سنگینی داره...حتی تو اوج اعتماد و اصمینان و شادی باز هست....توقعش هم خیلی زیادهههههههه......تعداد شما و تو رو میشماره....تعداد دوست داشتن ها رو میشماره.....تعداد بوسه ها رو محاسبه میکنه...حتی اینقدر دقیق کار میکنه که یک حافظه خیلی قوی نصب کرده برای روز مبادا هی بکاپ میگیره از وقایع و صحبتها..دیگه هیچ خطایی چشم پوشی نمیشه...هر چیزی حتما هدف و مقصودی پشتشه....و اینطوری این احساس هفت جد و آبادمو میاره جلوی چشمام.....کافیه فقط یکم بهش جولان بدم...چنان شمشیری میکشه....و چنان میتازه انگار میدان جنگ...کلا احساس هیچ میونه ای با عقل نداره.....و من تنها کاری که میکنم...اینقدر خستش میکنم.تا یادش بره اسمش احساس.....
شما چقدر بین عقل و احساستون تعادل یا جنگ؟

سوال

یک سوال ...
پدر و مادرهای گروه..چه اونایی که بیرونن.....چه اونایی که داخل کشورن...از چه روشی برای تربیت فرزندان خودتون استفاده کردید یا میکنید؟؟؟؟ طبق چه روشهایی؟ چه کتابهایی؟ چیا به بچه ها اموزش میدید؟ چه زبانهایی؟ چه فن و حرفه ای؟ هدفتون از به دنیا اوردن بچه ها چیه؟
اموزش سکس و امیزشو از کی شروع میکنید؟ کی درباره بدن و بلوغ باهاشون صحبت میکنید؟
خانوما و اقایونی که هنوز پدر و مادر نشدید....شما چی تو ذهنتونه....نسل اینده رو چطوری میخواهید تربیت کنید؟؟؟؟؟ چه کشور و دنیایی تصور کردید؟؟؟
چطوری میشه با تربیت یک نسل ارام و صلح طلب دنیای بهتری ساخت.؟؟؟؟؟
از مذهب کمک میگیرید؟ از روانشناسی؟ از علم و دانش؟ از ورزش؟ از خلاقیت و هنر؟ یا کلشون با هم ؟؟؟؟؟؟
چقدر روشهای سنتی تربیتی رو قبول دارید؟

تغییر

تغییر.....
چقدر با تغییر کردن راحت هستید؟؟؟ چقدر از اینکه چیزهای جدید..کارهای جدید .لباسهای جدید...کتابهای جدید و ادمهای جدید رو تجربه کنید استقبال میکنید؟؟؟ یک زمانی کشور ما مخالف رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج بود..نسل های دهه 10 تا 40 تلاش کردند یک سری قوانین سختو تغییر بدهند..موفق هم بودند تا جایی...ولی افراد مخالف زورشون چربید به نام اسلام....انقلاب خیلی چیزها رو خراب کرد.....رسید به دهه 50 و 60...این دو دهه سوخت..رابطه خارج از ازدواج برای خیلی از دختر و پسرها سنگین تموم شد..دهه 70 ثابت کرد خواهان تغییر....دهه 80 کلا ثابت کرد هیچیو دیگه قبول نداره به نام تابو....درباره لباس و حجاب هم همین اتفاق افتاد....درباره مذهب هم .اعتقادات....این روزا ایران با شدت داره تغییر میکنه.....مردم تو یک اشفته بازار قرار گرفتند......خوب و بد داره با هم قربانی تغیییرات درست و نادرست میشه.......چقدر پذیرای تغییرات هستید؟؟؟؟؟
خود من همیشه طرفدار تغییرات و تابو شکنی های اصول و درست و از بین رفتن سنتهای اشتباه بودم..... ولی الان میبینم داره همراه سنتهای اشتباه کلی سنت خوب و فرهنگ درست هم قربانی میشه.....منتهی ادمی باید صبور باشه و تحمل کنه تغییرو......زمان درست میکنه معایبشو....به شرطی که بهش مهلت بدن.....شاید اگر انقلابی نشده بود.و اصلاحات صورت گرفته بود.....الان اون تغییرات خیلی خیلی مثبت بود برای ایران...نظرتون چیه؟موافق تغییر هستید یا مخالف؟

شایعه

شبکه های اجتماعی و دروغ و شایعه
نمیدونم چقدر به مطالب پست شده فیس بوک و تلگرام و اینستا و ...اهمیت میدید...ولی واقعا خسته کننده شده برخی حرفا و پستا...یک عده ابله هر خرافات و هر چرندی رو به خورد ملت میدن...ملت هم کوته فکر و بازیچه....تند تند به اشتراک میزارن....فلان شخصیت ورزشی مملکت فوت میکنه...هنوز نتیجه کالبد شکافی اعلام نشده...شونصد تا دروغ میچسبونن به مرگش و هی اشتراک...بعد نسبت میدن به یک دکتر معروف که فلانی گفته میدونید چرا جوونای مملکت میمیرن؟ چون تو اب این ماده رو میریزن که سمی و تو ایران به عنوان گند زدا ازش استفاده میشه....درباره طب سنتی که این قضیه شده فاجعه...هر کسی رو میبینی یک فرمول دستش گرفته و هی میگه اینو بخور ضد سرطان...جدیدا تو بیشتر گروه ها تفتیش عقاید و شستشوی مغزی هم صورت میگیره با برخی پستا...تا کی میخوام به این وضعیت ادامه بدیم؟ یکم فکر کردن.یکم سرچ کردن و یکم کتاب خوندن اینقدر سخته؟؟؟؟ هر چرندی براتون پست میکنند اینطور فوروارد نکنید..به اشتراک نزارید.....یکم فکر بد چیزی نیست به خدا....ایران رو لبه تیغ....به جای اینکه فکرمون متمرکز پیشرفت و جلو رفتن و اقتصاد و بهبود باشه...همه فکرمونو متمرکز حجاب و این حرفا کردند....این چیزیه که اون اختلاسگر میخواد.......حواس ملتو با خرافات و بیماری و نیاز جنسی و مذهب و حجاب پرت بکنه تا راحت بدزده.....این وسط داریم همگی بیتفاوت و نا امید میشیم.....من روز به روز موج تنفر بیشتری میون هم وطنام احساس میکنم......هر روز تو خیابون منتظرم دو نفر بپرن به هم.....خوندن تجاوز تو روزنامه خیلی عادی شده.....خوندن قتل و غارت و دزدی.....خوندن خیانت....خوندن طلاق....و باز به جای فکر چاره و پخش انرژی مثبت و تغییر دادن جو باز میبینم عده ای تند تند دست به اشتراک گذاشتن چرندیات میزارن...یکم فکر خوب چیزیه....چیکار میشه کرد در برابر اینهمه خبرهای دروغ و اینهمه شایعه؟

نون به نرخ روز خور


دیروز یک دوست خوبم پستی گذاشته بودن و پرسیده بودن نون به نرخ روز خور کیه؟ نشد کامنت بزارم چون طولانی بود گفتم پست بنویسم....
یک خانم رو میشناسم....یک خانم سی و خورده ای ساله شوهر دار و بچه دار و چادری و محجبه و نماز خون و روزه بگیر و امر به معروفی و شاغل و دارای پست دولتی البته با کلی پارتی و کلی اشنا و اینا...این خانم لیسانس و فوق لیسانسشو در دو قوز اباد خونده...یک دانشگاه پرت که وقتی اسمشو بهم گفتن گیج شدم تا مدتی که این کجا هست.رشتشون از دانشگاهشون پرت و پلا تر..سواد این خانم در حدیه که یکبار یک متن رو برای من نوشت سوای شونصد تا اشتباه دیکته ، مشکل انشا هم داشت..تازه خانم اصلا نمیدونست باید چیکار بکنه....هیچی ولی کار ما گیر ایشون بود...یک مدتی هر روز میرفتم همون اداره و با هر اشنا و هر بدبختی بود یکی یکی گره باز میکردم..این خانم جلوی چشم خودم یک فاکتور سازی کرد که هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه....یک هزینه ساده 10 میلیونی رو 100 میلیون اعلام کرد....البته بعد تر فهمیدم این رقمی نبوده و رقمهای بزرگتر خیلی اسونتر نوشته میشه....خوب ارگان بزرگ و پر پول.......کلی هم محتاج...90 میلیون بین همشون تقسیم میشد...دیگه ببنید کی داره از کی دزدی میکنه.اینا همشون بخشی از همین مردم هستند...هیچی این خانوم زد و رفت برای ادامه تحصیل دکترا بازم دانشگاه دو قوز اباد...اسم نمیارم توهین نشه به دانشگاه و دانشجوها....ولی دانشگاهی که همچین ادم بیسوادیو برای دکترا قبول کنه اسمش ازین بهتر هم نیست....مدرکشم بی ارزش...این خانم دیگه نیست خیلی فروتن بود....بعد از دانشجوی دکترا شدن خدا رو بنده نبود...خدا رو شکر من به پستش نخوردم .ولی یکی از دوستانمو 2 سال تمام زجر کش کرد...کل موقعیتشو بلعید و زیر ابشو زد و کلی توطئه و اینا اخر دست کاری کرد دوستم از شغلش کناره گیری کنه......حالا اینا رو داشته باشید..چندی پیش شنیدم این خانم از ایران مهاجرت کردند.....گویا کشور ایران جلوی پیشرفت ایشونو گرفته بوده....و احساس میکردند ازاد نیستند...اره گناهکی کشور ایران....ایشون با پولهایی که از اون اداره و ارگان به جیب زد خودش و شوهرش خونه و ماشین و زمین خرید ..این کشور چقدر ظلم کرده در حقش...خون کلی ادمو تو شیشه کرد و کلی ادمو زیر ابشونو زد و از کار بیکار کرد.....جانمازی اب میکشید کیلویی...بماند که رفتار و اخلاقشم درست نبود و حرف پشت سرش فراوان بود و هیچ مردی از نظرش دور نمیموند...اره این فرشته پاک و دوست داشتنی از ایران رفت....چون این کشور و مردمانش جلوی پیشرفت ایشون رو گرفته بود و به یکی از دوستانم گفته بوده که نگران اینده پسرشه و ایران دیگر جای موندن نیست و پر شده از دزد و ادمهای عوضی.....یعنی اون لحظه من نمیدونستم چی بگم.....فقط میتونم به هم وطنایی که به خاطر بیکاری و تنگنا و کلی مشکلات و ادامه تحصیل از کشور اجبارا مهاجرت میکنند تسلیت بگم که اونور دنیا هم از دست چنین موجوداتی در رنج و عذاب میافتند و باید چنین ادمی رو تحمل کنن......به این شخص چی میگن؟