سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

باد .....باد ......باد.......

باد ......باد.......باد........ 

زوزه باد ..........هو هو هو هو .......................هوووووووووووووووووووووووو.............. 

دوران بچگیم ........صدای باد..........بخشی از خاطرات و دست نوشته هام بود...... 

صدای باد میون درختان بلند سپیدار ........ 

صدای زوزه باد ........شبهنگام وقتی تو اتاقم تک و تنها بره میشمردم تا بخوابم....... 

پیچش زیبا و ستودنیش میون بید مجنون همسایه...... 

باد............بی خانه.............بی هدف...........عریان و رها......... 

برای باد...............هیچ زندانی وجود نداره.............. 

هر کس سد بشه ..........بلاخره یک روز شکست میخوره............ 

باد...........باد........... 

پیروز......... 

همیشه پیروز............. 

شاید برای همین.............هرگز دلم نخواسته.........جایی متمرکز بمونم........ 

همیشه در فکر فرار و پرواز............. 

آخ.............خدا جونم.............میدونم.........یک روز..........منم میون زلفان بید مجنون جولان میدم............. 

با صخره عشق بازی میکنم................ 

خرمن خرمن ...............گندم رو نوازش میکنم................. 

با اقیانوس...........به جنگ تقدیر.............یخ شکن واژگون میکنم.............. 

میدونم...............یک روز.....................باد میشم................و سیلی به گوش خواب رفتگان میزنم..................... 

نسیمی میشم....................بر روی دستان عشاق........... 

وسیله ای میشم برای نمایش پرستش ....... 

خدایا.................. 

دعامو مستجاب کن................. 

دلم میخواد در زندگی بعدی باد باشم............ 

باد............ 

بی خانه............بی هدف...........عریان و رها.......... 

برای همه...........برای هیچ کس

نظرات 8 + ارسال نظر
سینا دوشنبه 24 آبان 1389 ساعت 07:41 ق.ظ http://khaaen.persianblog.ir

تناسخ همیشه شیرینه

مریم سه‌شنبه 25 آبان 1389 ساعت 08:53 ق.ظ http://oddlife.clogsky.com

تا به حال فکر نکرده بودم می شد باد باشی
گرچه یک وقتهایی یاد اون دود سیاه توی لاست می افتم
در ضمن
ممنون از لینک
خیلی لطف کردی

hamid_persia چهارشنبه 26 آبان 1389 ساعت 03:05 ب.ظ

باد روزی ما را با خود خواهد برد....

محسن شنبه 29 آبان 1389 ساعت 10:24 ق.ظ http://after23.blogsky.com

می گن یه روزی گرما و سرما و باد با هم داشتن قدم می زدن. از بغل جغد دانشمندی رد شدن. جغد سلام کرد. هر سه جواب دادن و رد شدن. جلوتر که رفتن مشکوک شدن که به کدومشون سلام کرد؟ برگشتن و ازش پرسیدن.
جغد گفت:
خب معلومه به باد.
سرما گفت: بزار زمستون بشه و فصل من بشه. یک پدری ازت دربیارم که خودت حظ کنی. کاری میکنم تیک تیک بلرزی تمام زمستونو.
جغد گفت: اگه باد نیاد هیچ غلطی نمی تونی بکنی.
گرما گفت: بزار تابستون بشه. کاری کنم که عرق از هف چاک بدنت سرازیر بشه. تا بفهمی باید به کی سلام کنی.
جغد گفت: اگه باد بیاد هیچ غلطی نمی تونی بکنی.
باد بادی به غبغب انداخت و راه افتاد و دو دو تام افتادن دنبالش.

سینا یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 07:31 ق.ظ http://khaaen.persianblog.ir

حتما باید بهت بگن تا بنویسی؟!

حمید احمدی یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 11:01 ق.ظ http://hamidahmadi.blogsky.com/

زیبا بود......

سینا پنج‌شنبه 4 آذر 1389 ساعت 11:45 ب.ظ http://khaaen.persianblog.ir

سلام

روح اله شنبه 19 مرداد 1392 ساعت 12:26 ب.ظ

سلام.رفیق

تشبیه خیلی زیبایی بود.باد خیلی معنی میتونه داشته باشه.چرا نگفتی نسیم.دلنشینه.امیدوارم زندگی شیرینی داشته باشی.همه چیزی مثل باد میگذره.پس زیادبهشون فکر نکن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد