سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

یه روز خوب 20 بهمن 94

سلامممممممممممممممم....سلام بروی ماه نشسته همتون........خوب.....تو این گروه ادم میاد دلش خود به خودی باز میشه....دلش میخواد همش از شادی و خوشحالی و خوبی بگه.....امروز میخوام از خوشمزه ترین نوشیدنی دنیا بگم.....البته برای من....خوب به نظرم دم نوش گل گاوزبان خوشمزه ترین میتونه باشه....ولی دوست داشتنی ترین بی شک دم نوش به لیمو....مخصوصا اگر به فاصله نیم ساعت از هم نوشیده بشه......تو یک کافی شاپ دنج....یک عصر سرد زمستانی..کنار یار....در حالیکه زمان معنایی نداره و همه چیز تو لحظه هست.....
شما از خوشمزه ترین نوشدنی های عمرتون بگید... خاطره بهترین نوشیدنی دنیا هیچ وقت از یاد نمیره......

روشهای سنتی بذرپاشی

روشهای سنتی برای کاشت درختان یا بذر پاشی

بعد از خواندن این مقاله اونو به اشتراک بگذار شاید یک نفر خواست بهش عمل کنه

1-در مناطق مرکزی ایران وقتی یک نهال کاشته میشده کنارش چندین کوزه و خمره هم دفن میکردن ......کوزه ها رو پر اب میکردن و درشو میبستند....و هر چند وقت یکبار سر میزدن و کوزه ها رو پر اب میکردند...
2- کنارهای درختو دستمال پیچ میکردند تا موش صحرایی و خرگوشها نتونن ساقه نهال جوانو بجون....
3-نهال رو به وسیله 3 تا پایه کمکی به زمین محکم میکردند تا باد هم اونو نشکنه....
4- در برخی مناطق مخصوصا اصفهان و یزد از ابتدا بین 6 تا 10 نهال رو باهم کنار هم رشد میدادند و جوری بزرگ میکردند تا نهالها بدور هم بتابند و پیچ بخورند و در هم جوش بخورند...اینطوری یک درخت واحد از 10 نهال ایجاد میشد که بسیار قویتر و مقاوم تر بود ....شاید دیده باشید درختان مینیاتوری در جاده کاشان به تهران رو ..یا درختان عجیب غریب مناطق یزد رو .....یا درختان زیبای مناطق پارس رو ......
5- در فصل تابستان نوعی خربزه مقاوم به بی آبی رو کشت میکردند و میهای تلخ و بدمزشو با خودشون به صحرا میبردند..در فصل پاییز....بعد با شکاف دادن میوه درون رخنه ای ایجاد میکردند و بذر گیاهان خاصی رو درونش کار میگذاشتند و خربزه رو درون خاک قرار میدادند..بذر مهمان از میزبان به عنوان منبع ابی استفاده میکرد و چون خربزه تلخ و بدمزه بود حیوانات صحرا نمیتونستند بخورنش......و بذر با امنیت کامل رشد میکرد و تبدیل میشد به یک گیاه قوی
6- در پاییز تا اواخر فروردین مردم ایران زمین مرتب شنبلیله میکاشتند به عنوان کود گیاهی .....
7- کنار مزارح انواع گیاهان ضد آفت کاشت میشد..مثل رزماری یا اسطوخودوس ، انواع نعنا فلفلی و اویشن شیرازی و بومادران ...حتی نوع خاصی از گیاهان به نام حشره کش معروف بودن از بس بوی بد و گرده کشنده ای داشتند برای حشرات
8- کاشت توتوو و تنباکو کنار مزارع ، تضمینی بود برای جلوگیری از الودگی محصولات به سن و شته و چربه ....
9-ابیاری جویباری چند مزیت داشت ، اول اینکه با ملایمت انجام میشد و به خوبی محصول رو ابیاری میکرد و درختان و گیاهان رو سیراب میکرد....بعد مقادیر زیادی از اب به بستر خاک بر میگشت و جزیی از ابهای زیر زمینی میشد ، ابیاری هنگامه عصر و تاریکی صورت میگرفت تا احتمال تبخیر به حداقل برسه....
10- استفاده از کودهای حیوانی و انسانی بخش مهمی بود برای باروری زمین و قدرت گرفتنش.....
11- در کنار چشمه ها و جویبارها و قناتها همیشه ردیفی از درختان مخصوص و مقاوم کاشته میشد.....درختانی که علاوه بر نیاز به اب ، سایه افکن میشدند و جلوی تبخیر اب رو میگرفتند ، مثل درختان گردو ، سپیدار ، صنوبر ، نارون ، چنار
12- برای تعیین مرزهای مزارع بزرگ از درختان مقاوم به بی ابی استفاده میشد که هم راهنمای ملاکین باشه هم سایه افکن برای مسافران و هم مامنی برای حیوانات و پرندگان .مثل درختان سرو و زبان گنجشک و بادام و پسته های کوهی ...
13- کاشت درختان پسته ، بادام ، انواع انگورها و سیب و انجیر هم به نوعی مقاومت در برابر بی ابی بود و هم محصولات خوراکی بسیار خوبی ایجاد میکرد
14- ایرانیان هوشمند و مهندس با ایجاد شبکه های ابرسانی و حوضچه ها و حوضهای بزرگتر در اعتدال درجه حرارت و کمک به نجات اکوسیستم در دل بیابان ها بهشت ساختند.....
بچه های گروه ، در گروه ها نتونستم با بخش اشتراک پست کنم.....برای همین در صفحه شخصی خودم هم گذاشتم میتونید ازونجا به اشتراک بگذارید

حس خوب.............

بلاخره بعد از اینهمه صبر.......

نوبت منم شد

نوبت شاد شدن منم شد

نوبت تجربه این حس

که کسی منو واقعا دوستم داره

نمیخوام این لحظاتو از دست بدم

بعد از اینهمه استرس و غم

این فقط مال منه

مال منه

اجازه نمیدم کسی خرابش کنه

اجازه نمیدم کسی از بین ببره

درد ودل

دوستی تلفن کرد بهم...همینطور که کار میکردم به حرفاش گوش میدادم....میدونستم راهکار نمیخواد....فقط گوش برای شنیدن میخواد...اصلا ازم سوالی نمیپرسید....فقط حرف میزد.....نظر نمیخواست...فقط حرف و حرف ...و من همینطور که داشتم یک مقاله میخوندم درباره عصاره انار...گهگاهی میگفتم خوب چه جالب....ای.....جدی؟ ....ته دلم یک چیزی قل قل میکرد.ومیجوشید.....منتظر سرخ شدن علامت فلش بودم...و هی اونم بازرسی میکردم ببینم پیامی برام اومد....ولی خیر....میدیدم که انلاین..ولی خوب....سرش شلوغه...کار داره..و من نباید مثل احمقا گیر بدم...و یا توقع داشته باشم....به هر حال از قدیم گفتند دوری و دوستی.....باری .....دوستم همینطوری حرف میزد...یه نمیدونم چی گفت که من حس کردم چقدر شبیه خودم درد و دلش......گوشام تیز شد......برگشتم و با دقت ازش چند تا سوال پرسیدم....اونم خیلی با جزییات برام گفت..و یهو زد زیر گریه....
خوب.....باید دیگه از اون حس و انرژی خرجش میکردم..دلداریش ندادم...یکم سکوت..و بعد چند تا دلیل اوردم براش...و چند تا جمله خیلی منطقی....
یهو برگشت گفت سارا تو چه خوبی....چطوری میتونی اینقدر مثبت فکر کنی؟
همینطوری که اروم اشکام میچکید و با سکوت و شمردن عدد 1 تا 10 سعی داشتم اروم کنم خودمو...اشکامو قورت دادم و گفتم نه اینطورا هم نیست...فقط درباره تو و دوستت ..خوب جفتتونو میشناسم...برای همین میدونم سوتفاهم....بیخودی ریز نشو....
اروم شده بود...با خوشحالی خداحافظی کرد ....در حالیکه قرار شده بود تلفن کنه به دوستش..و عصری باهاش بره بیرون.......
داشتم روی این قضایا فکر میکردم.دوست دیگرم امد تو تلگرام و شروع کرد از اقای جذابش گفتن که امروز دیده دوباره و کلی حرف زدند و بازم نتونسته بهشون نشون بده حسشو.....دلش گرفته بود......خلاصه کلی هم برای ایشون نوشتم و دیگه رسما گریه میکردم خودم.....
بدون اینکه خودم بدونم چه مرگمه یا چی میخوام....
دوستم اخر دست گفت : سارا تو چیکار میکنی؟
و من یهو براش نوشتم دارم وقت میکشم.......
برام چند تا استیکر خنده فرستاد و گفت به کشتنت ادامه بده قاتل....

انفجار..........

الانس که بزنم زیر گریه....

چند روزه بغض دارم

منتظر اشارم

ولی لعنتی شده اب پشت سد

یا شاید هم سیل

ناجور غمباد گرفتم

استرس شدید

دلشوره

غم

افسردگی

الانس

منفجر بشه بریزه

صبر...........

یکی به من بگه ارزششو داره......

یکی به من بگه این ارزششو دارهههههههههههه

این صبر و تحمل

این زجری که دارم میکشم

فراموش کرده بودم زن بودن چقدر میتونه سخت باشههههههههههههههه

کاش قول نداده بودم

ولی صبرم داره تمام میشه

اشکم داره سرازیر میشههههههههههه

خدایا