سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

fifty shades of grey

به توصیه دوستی فیلم  fifty shades of grey رو دیدم.......

اولش زیاد اهمیت ندادم.......

ولی واسه بار دوم کمی متوجه موضوع شدم

و واسم جذاب شد.......

توصیه میکنم حتما تماشا کنید........

و دربارش فکر کنید...........

رابطه بین عشق و احترام و اهمیت و تسلط و مالکیت.......

فیلم جالبی..........

تسط


بریدم.........

خیلی خیلی خیلی..........

=====================

نیاز........

نیاز به غذا

به پوشاک

گرما

امنیت 

و نیاز به خیلی چیزای دیگه.......زندگی رو میسازه........

برطرف شدن نیازها.........

بهبود زندگی

کل زندگی انسان تو همین مسایل میچرخه.........

وقتی کمبودی احساس بشه.......

ادمی زمین و زمان رو به هم میدوزه

ولی این وسط .........بعی وقتا ادمی نیازها ی مختلفو با هم قاطی میکنه........

و تفاسیر متفاتی برای نیازهای یکسان بیان میکنه.....

اینطوری همه چی درهم برهم و پیچیده تر میشه.......

ادمی تا سن 18 سالگی پیش پدر و مادر..........

نیازهاشو اونها برطرف میکنن.......

بعد مستقل میشه........پس نیاز به استقلالو برطرف میکنه

حالا نوبت امیزش.......اگر در جامعه پویا و سالمی باشه...دوست میگیره.....نیاز ج نسیشم برطرف میشه......

کار مناسب.......تحصیلات.......یکی بعد از دیگری.........

30 سالش که میشه تشکیل خانواده..........

40 ساله که شده یا پدر یا مادر............کلی کار داره واسه انجام و تلاش بیشتر واسه برطرف کردن نیازهای بعدیش

و و و و ............همینطوری ادامه میده..............

دست اخر تو 80 سالگی احساس ارامشی داره......چون نیازهاش سر جای خودشو برطرف شدن..........

ولی توی اینجا...........

ادم 18 سالگی تازه مثل یک کودک بدبخت..........که هیچی حالیش نیست......

همهچی واسش دیکته شده........

خودش انتخاب نکرده......تمام تصمیماتو دیران واسش گرفتن......

یا باید درس بخونه.........یا نباید بخونه......

یا باید ازدواج کنه.......یا نباید ازدواج کنه

یا باید کار کنه......یا نباید کار کنه........

یا باید مستقل بشه........یا نباید..........

کلا تو اینجا.............ادمها هویت مشخصی ندارند.......

کم پیش میاد خانواده ای بتونه برای فرزند خودش هویت ایجاد کنه......

همه یک جورایی کپی شده از روی پر و مادر هستند........

یا احمق........یا ابله.......یا مقلد........یا حسود......یا متکبر........یا متعصب......یا بیدین......یا مذهبی.....یا سنتی.......یا لاییک.....یا روشنفکر.........یا افراطی........یا خشن......یا احساسی.........

کسی انتخاب نمیکنه......

کسی نیازهاشو تشخیص نمیده

کسی نمیتونه نیازهاشو برطرف کنه.........

تو این دیار.....ملت میترسن از نیازهاشون حرف بزنن.........

و وقتی میخوان بیان کن با کلمات بازی میکنن.......

چون اینجا آبرو مهمتر از جون ادمهاست..........

شرف مهمتر از سلامت روح ادمی..........

اینجا یک جورایی همه بیمارن........

همه اسیرن

اسیر دست هم............

پدر و مادر اسیر فرزند.......

فرزند اسیر پدر و مادر

خواهر اسیر خواهر..........

برادر اسیر برادر.......

خواهر اسیر برادر یا برعکس..........

اینجاست که یهو ..............بمب...............همه چی از هم میپاشه............

چون ادمی تا یک جایی تحمل میکنه.........

وقتی نیازهاش روی هم تلمبار بشه..........

میشه تومور.......

میشه سرطان.......

میشه بمب.............

میپوکه...............

===============================

تمام این 32 سالی که از خدا گرفتم همیشه خواستم دختر خوبه باشم..........

با گذشت

مهربان

قوی

باهوش

درسخون..........

با استعداد

خلاصه هر کاری کردم تا خانواده شاد باشن و افتخار کنن.........

همیشه نگران تایید شدن بودم.........

باید تایید میشدم تا احساس راحتی میکردم........

این شاید تا وقتی ادمی کودک مهم نباشه.......

ولی وقتی 32 سالته و هنوز نیاز به تایید داری....و استقلاتو از دست رفته میبینی .....فاجعه میشه.........

همیشه منتظرم تا دو تا خواهرا یک کاری شروع کنن...تا من راهم باز شه واسه کار خودم

این چند سال من از یک دختر شاد و پر انرژی و قوی و مستقل.........تبدیل شدم به یک موجود ظاهرا زنده وابسته......که حتی تنهایی از خونه بیرون نمیره............

دیگه حالم ازین نوع زندگی بهم میخوره........

به شدت خستم

به شدت نیاز به تنها زندگی کردن دارم........

و به شدت نگران خودم هستم

از طرفی نگران خواهرای بزرگتر هم هستم.......

میترسم بریدن این رشته به اونها هم اسیب برسونه.......

کاش اینقدر درک داشتن که به براورده کردن نیازهای من احترام میگذاشتن تا به خوبی وخوشی کنار هم زندگی میکردیم.......

ولی این خودخواهی داره منو به جایی میرسونه که به جدا شدن فکر میکنم.......

خیلی خیلی

خیلی خیلی............

بریدم............

عصبانی.............

عصبانیم حسابی

از وقتی یادم میاد خانواده من با حیوانات رابطه خوبی داشته و محافظشون بوده

گربه......پرندگان......سگ.......حشرات......هر جنبدنده ای که تو مسیر زندگیمون بوده کمک شده......حمایت شده

ولی اینکه این روزا شاهد اینهمه بیرحمی در قبال حیواناتم..........داره دیوونم میکنه.........

پارسال دو تا سگ بخت برگشته و درو و داغون وارد شهرک شده بودند.........یکیشون پاش شکسته بود......اون یکی 4 تا توله داشت............کلی ادم خوب حمایتشون کردن........

من و خواهرم غذا بهشون میدادیم تا زنده بمونن.........

دست شهرداری درد نکنه....به جای اینکه کمک کنه ببره بیرون شهر تو دشت ازادشون کنه زد کشتشون.........

امسال هم کلی سگ دیگه رو کشتن........

کلی گربه دز سال داره زیر ماشین یک مشت ابله خودخواه له میشه

پرنده ها در اثر پارازیت و الودگی هوا دارن از بین میرن......

تازه ملت مدعی این هستند که لیاقت بهترین ها رو دارند.........

راستشو بخواید

این ملت بیشعور خودخواه ابله بیرحم.........این دولت واسشون کمه

طرف بازنشسته داشنگاه اصفهان..........خیر سرش استاد بوده

اینقدر شعور و درک نداره به تعداداعضای خانواده ماشین دارند چون کلاس کار این روزها داشتن ماشین و تولید الودگی

4 تا بچه گربه جاشو تنگ کردن........گیر داده به گربه ها.........

خدا نکنه فاخته ای روی ماشین حضرات کثیف کاری کنه.....میخوان پرنده زبون بسته رو بکشن....

یکی چند وقت پیش با تفنگ بادی افتاده بود به جون گنجکشجکها......

بریدن درخت که شده عادت واسه ملت...........

یارو ماشینشو بی دقت از خونه میاره بیرون میزنه گربه له میکنه....دادش میره بالا.......وای محله رو گربه برداشته.........از دست این همسایه گربه باز.........

اخه مردیکه بیشعور وحشی..........تو که نمیتونی سوار گاری هم بشی.....رانندگی بلد نیستی........غلط میکنی احضار فضل و تمدن میکنی...........

باور کنید خیلی عصبانیم............

خستم.......از دست این ملت

یک سونامی بیاد کل ایرانو و خاور میانه رو ببره زیر اب..............همه راحت شیم به خدا..................

کلا دنیا بره زیر اب......ادمی زنده نمونه.......که هر چی فتنه شده زیر سر همین ادمی...........

سال نو......

نوروزتان پیروز...........هر روزتان نوروز..............

امسال با باران شروع شد............

میدانم که امسال سال پربرکت و شادی خواهد بود..........