سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

زندگی کردن به شیوه ایرانی......

به دنیا امدیم تا شاد باشیم و لذت ببریم..........و صد البته اجازه بدیم باقی ملت هم لذت ببرن.....

ولی گویا ...........

این در این مملکت ملت به دنیا امدن که نه خود زندگی کنند ........نه بگذارند دیگران زندگی کنند......

=====================================

این روزا نا جور نا جور...........................

نا جوره.....................

ناجور.........................

=====================================

ایران کشور گل و بلبل.........

منتهی این روزا....معلوم نیست کشور چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آلودگی هوا.......مخ منو هم قاطی کرده........

نمیتونم فکر کنم................

ادمهای خود خواه ..............

که الودگی هوا رو میبینن.........ولی حاضر نیستند ........از  بیرون اوردن ماشین انصراف بدهند........

کل ملت خود خواه و احمق شدند.......یا بودند...........

همش تقصیر گناهان خودشونو میندازن گردن دیگران..............

خستم.........

خستم از حرص خوردن..............

در محله ای که زندگی میکنم.........هر خانواده دست کم 2 تا 3 ماشین شخصی دارد.......

جالب انکه این طبقه اجتماعی یا استاد دانشگاه هستند یا پزشک.........یا فرهنگی.........

ولی باید بگویم..................این سواد و تحصیلات و طبقه اجتماعی ارزنی شعور به ایشان نداده...........

پدر تنهایی به سر کار میرود......مادر  تنهایی...............دختر تنهایی...............

گویی نشان دادن طبقه اجتماعی این روزها با ماشین.........

تازه این یکی از هزاران درد این مملکت.............

نکاشتن درخت..............شکستن و بریدن باقی مانده درختان 100 ساله.........

مصرف بی رویه اب برای شستن جلوی منزل.....ماشین.......

وقتی فرهنگ درست زندگی کردن رو نیاموختیم و حاضر نیستیم .......از من من گفتن دست برداریم.......

هیچ توقعی برای آزاد بودن........لذت بردن.........نباید داشت

حس میکنم...........

یه ترانه قدیمی...........

سیگار خاموش......هنوز روی میز..........

یه لیوان چای..........

یه دسته کاغذ دست نوشت...........

انگار زمان واسم متوقف شده......خیلی وقته.....خیلی وقت

تنها دلخوشی این روزهای من یاد گرفتن و یاد دادن.........

گاهی دلسرد کنندس............

وقتی میبینم دخترهای جوون به مارک لباس و پسر ها بیشتر اهمیت میدن تا فرمول شیمی و ریاضی......

اون لحظه دلم میخواد موهاشونو بکشم بگم: دختر ......همین پسری که تو خودت واسش میکشی......وقتی کارشو کرد میره و یکی بهتر از تو رو واسه زندگی زناشویش انتخاب میکنه..........

دلم میخواد داد بزنم و بگم اصلا مهم نیست که تحصیل کرده ها بیکارن........نباید اصل موضوع زیر سوال بره.......باید تلاش کنیم و کشورمونو بسازیم ....اونطوری که دوست داریم

دلم میخواد فریاد بزنم درس خوندن فقط واسه مدرک خواستگاری نیست..........

دلم میخوا بگم نجابت داشتن هیچ ربطی به مذهب و خفقان نداره............

دلم میخواد سرشون داد بزنم و بگم نیروی جوونیشونو هدر ندن.................بندازن تو مسیر درست.............

دلم میخواد اون لوازم ارایش تقلبی رو تو سرشون خورد کنم

دلم میخواد بهشون بگم عاشق واقعی باشن.....و پاک دوست داشته باشن..............

انگار.............

انگار دارم توی ایینه این ها رو واسه خودم فریاد میزنم........

انگار سالهای پشت سرم..........

اشتباهاتم.........

همه رو دارم واسه خودم فریاد میزنم.............

ولی نمیتونم جلوی اشتباهاتشونو بگیرم.............

نمیتونم مجبورشون کنم از تجربیات من استفاده کنن.................

انگار عاجزم..........

من حتی از دوست داشتن ناتوانم.......

نمیتونم کسی رو اونقدر دوست داشته باشم که حس کنه و ...........

کی بود میگفت برای اینکه دوست داشته باشن باید اول دوست داشته باشی

همیشه فکر میکردم لیاقت داشتن یه خانواده خوب رو دارم..............و مادر خوبی میشم

همیشه برنامه داشتم.......

الان به ثباتی رسیدم که فکر میکردم تشکیل خانواده تکمیل کننده منه........

ولی انگار هنوز اماده نیستم و خواست قلبیم نیست.......

وگرنه خداوند هر چی که تا حالا خواستم جلوی روم گذاشته........

احتمالا خواسته هام درست نیستند...........

یا درست بیانشون نمیکنم..........

یا ته قلبم راضی نیستم......

یا مرددم.........

یا واقعا نمیخوام به کسی تعلق خاطر داشته باشم............

این روزا نق نقو شدم

زودرنج

درسته از یاد گرفتن و نوشتن لذت میبرم.......

درسته کلی کارای جدید تو برنامه زندگیمه.........

و همچنان مغزم در حال فعالیت.........

ولی دلم..............فشرده میشه............خالیه...........فشرده میشه..........

خالی بودنشو حس میکنم..............

حس میکنم..............

حس میکنم..........................

==============================

یه پسر عموی تقلبی پیدا کردم....که تازه پسرم دایی خوشتیپ هم بوده..........

یارو معلوم نیست کیه چیه........

ماجرایی شده......

این مدت بی احتیاطی کردم و شمارمو به کسانی که باهاشون قرار میگذاشتم برای اشنایی میدادم.........

حالا چه فامیل معرف بودند ............چه خودم پیداشون کرده بودم.......

اینقدر جواب نه هم دادم......که انگیزه خوبی شده ......دست کم یکیشون بیمار باشه و بخواد آزارم بده.....تا دلش خنک بشه........

باری ............هر چند فقط یک صبح با 30 تا 40 اس ام اس مزاحمم شد و دیگه هم اس ام اس نزد......

ولی برام جالب بود بدونم کیه........

منتهی تلفن نکردم........

و فقط سعی کردم تحمل کنم تا خودش بره رد کارش........

اینم تاوان بی خرد بودن من...........اس ام اس هاشو نگه داشتم تا فراموش نکنم هنوز نسل بیماران روحی مزاحم تلفنی تمام نشده............

خدا رو شکر میکنم مزاحم سمجی نبود و وقتی دید  راه به جایی نمیبره رها کرد...........

سیگار خاموش.............

دلتنگی...........تنهایی.........

سخته .......سخته...........وقتی بدونی و نتونی..............کاش نمیدونستم  و میتونستم..........

کاش..................


سالاد جدید.......

خواب........آرامش.......سکوت..... 

یه سالاد جدید کشفیدم...........یه چیزی بین سالاد اولویه و سالاد سبزیجات...... 

یه چیز عجیب غریب خوشگل که به جای سس مایونز.......ماست خامه با سرشیر چرب ریختم توش....... 

کلی هم تزیینات داره...... 

خلاصه هم خوش رنگ و لعابه.........هم خوش بو......هم خوش طعم....... 

گاهی اوقات که سر ذوق باشم........ 

هی......... 

سعی میکنم غذاهای مندراودری  و جدید بسازم....... 

مزه میده تو این هوای گرم بهاری......... 

اصفهان خیلی زود گرم شده 

خدا تابستونو به خیر کنه 

============================= 

خیلی کارها هست که باید انجام بدهم...... 

اگر این تنبلی بگذارد.............

شاد باشی ( رمزش اسم خودته به لاتین.. )

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

زیادی خوب بودن........

امروز یه کتاب با حال خوندم.......... 

اسمش بمونه............ 

قبلتر هم خونده بودما......منتهی گویا درست و حسابی پیامشو نگرفته بودم......... 

الان دقیقا بعد از 6 ماه و کلی قرار و ادم های مختلفو دیدن ........تازه دوزاریم افتاد....... 

همیشه به هوشم مینازیدم..........تازه فهمیدم ضریب هوشیم گاهی اوقات از یه تک یاخته هم پایینتر..... 

خلاصه.............. 

یکی از جملات تاریخی این کتاب رو که باید با طلا داد نوشت..... 

خانمهای عزیز لطفا هلو باشید .........با روکش زیبا و خوشگل و نرم و لذیذ.........با درون سخت و سفت که هیچ کس قادر به شکستنش نباشه..........و صد البته اگر کسی خواست گازش بگیره...دندوناشو خورد کنید........... 

بادام نباشید......با ظاهری خشک و مستبد و سفت ......که با کوچکترین ضربه بشکنه و درون نرم و خوشمزه و ضعیفش پدیدار بشه و بیحفاظ بمونه....... 

خلاصه من امروز بلاخره پذیرفتم که در اصل بادام بودم و سعی میکردم خودمو جای هلو جا بزنم........ 

باری............. تازه فهمیدم من سعی میکردم زیادی خوب باشم.........یه زن زیادی خوب.........

این تجربه ها بد هم نشدا.............. 

فهمیدم هنوز قدرت جذب دارم ............ 

و اینقدر هم نباید روی این قضیه پیله کنم....... 

این مورد اخری رو خودم گند زدم......... 

ولی بیخیال....... 

اینم روی کل تجربیاتم......... 

تازه بیدار شدم و میخوام از زندگی کردن تا جایی که میشه لذت ببرم....... 

کلی کار و پروژه ................و کلی هدفهای شیک و اینده دار............و سازنده...... 

این روزا خون تازه به رگهام وارد شده.............یه روح نو و تازه دمیده شده...... 

خدا جونم ممنونم.......... 

ممنونم بابت کل نعمتهایی که بهم دادی........... 

سلامتی....... 

و خیلی خصوصیات دیگه.......... 

خدا خیلی دوست دارم................ 

میخوام تا لحظه ای که زندم ........لذت ببرم و شاد باشم......... 

چون هیچ چیز و هیچ کس ارزش اینو نداره که لحظات زندگیمو خراب کنم........ 

==================== 

از همه چیز یه دنیا ممنون

خوشحالم..........(رمزش.....اسم خودته به حروف لاتین )

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

گرگ...........

هرگز ....هرگز.........هرگز............ 

مردی رو ادم حساب نکن....... 

اون ادم بود که به خاطر حوا حاضر به ترک بهشت شد........ 

این دوره زمونه............. 

باید گرگ بود........