سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

دختران عروسکی

دخترای عروسکی
. غم زندگیشون... اندازه دماغشونه و ورم لبهاشون و گونه گذاری و شماره رنگ موهاشون .... این دختران جذاب مدرن گوی سبقتو از همه دختران میگیرن ... برای اینکه جذابتر هم باشن و به اصلاح سبک مغز و ابله نشون ندن ... چهار تا خط جمله سکسی چیز دار مبهم می نویسن ... یک غم چاشنیش میکنن و یک عکس محو در گوشه اتاق ور دل یک عروسک گنده میزارن تو اینستا و اون شعر رو زیرش پیام میکنن ... خلاصه شونصد تا طرفدار که اکثرا یا بهتر بگم صد در صد پسرن میرن زیرش و پیامهای عشقولانه سنگین میزارن... .... این دختران سعی میکنن عمیق نشون بدن چطوری؟ ۴ تا کیسه رنگ پرت میکننن سمت بوم و این اثر هنریو میزارن نمایشگاه نقاشی بالا شهر ... ۴ تا جمله نیچه میچسبونن تهشو تمام ... خلاص ... میشن دختر عمیق داستان .... عمق در حد اقیانوس ... منتهی اقیانوسشون اندازه جکوزی خونه دوست پسراشونه..گناهکیا عمیقنا ولی عروسکتر از این حرفان که برن غواصی عمق اقیانوس ... مدرک دانشگاهی هم دارن که بگن باسوادن ... دخترای سکسی داستان ما هیکلهای خوبی دارن ... همیشه تو رژیمن ...و مردها میمیرن برای بودن باهاشون .... ناز و کرشمشون از دماوند صعود میکنه .... باید لباشونو ملایم بوسید .. پروتزشو اسیب نبینه ... قدرت نفوذشون به توان خورشید ... کافیه پست بزارن که عطرشو تموم شده .... شونصد نفر از شونصد جا عطر میفرستن واسشون ... کلاس کارشون با دود کردن یک سیگار و نوشیدن یک شراب تقلبی که حتی فرقشو با سرکه تشخیص نمیدن تکمیل میشه ....دخترای عروسکی به ظاهر جذاب و هاتن ولی پای عمل که میاد غمگین تر از اونی هستند که تو تخت غریزه خوبی داشته باشن ... کلا و اصولا یاد گرفتن سکس یعنی ادا و اطوار و ناز کردن ....دخترای عجیب غریب داستان ما دریافت کننده انرژی نامحدود از پسرهای ساده و خوش برخود ایرانی هستند ... اشتباه نکنید این دخترا باهوش تر از این حرفا هستند که تنشونو حراج کنن ... اینا از همه وسیله میسازن برای پیشرفت ... اخر دست هم پاک ترین وثروتمند ترین و قویترن پسر داستا ن رو پیدا میکنن و دلبرانه روحشونو عریان میکنن ... پسر داستان ما تو بازار رقابت حس برنده بودن رو داره..اره دخترای عروسکی برنده میشن تو جهان سوم......

گربه پرشین...


من از وقتی به یاد دارم گربه داشتم...هیچ وقتم در پی قید و بند این نبودم گربه من اصیل یا خیر.....گربه گربه هست......خوشگل و ملوس و دوست داشتنی.....یک دوست خوب.....مهم نیست مال کجاست......خیابانی یا خانگی....گربه گربه است.....
ولی این چند وقته اتفاقی افتاد که واقعا متاثر شدم از این دید و کوته فکری ملت.....
چندی پیش یکی از دوستانم بهم تلفن کرد که سارا خالم اینا میخوان مهاجرت کنن....گربه پرشین گرانقیمتشونو میخوان واگذار کنن.....ولی نمیخوان بفروشن.میخوان بدن یک خانواده مطمئن.....
گفتم: خوب چرا نمیبرن...ببرنش گناه داره....
گفت: نه عزیزم....خالم میگه دردسر...همینجا هم کلی اذیتمون کرده....
هیچی فیلم گربه رو برام فرستاد....
یک گربه ملوسک کوچولو بینی پخ که صدای میوش از ته حنجره در میامد....
این گربه های بینی پخ و پهن که خیلی ها اشتباها فکر میکنن گربه پرشین اصل هستند.نتیجه دستکاری ژنتیکی و ادغام دو نژاد ناهمگون بودن.......نژاد سیامی موبلند و نژاد آنقوره کرمانی ......نتیجه شد یک گربه با کلی بیماری و مشکلات تنفسی و مستعد سرطان مغز استخوان......
این گربه ها نوعی دیگر هم دارن که گربه های مینیاتوری هستند و دست و پای کوتاه دارن.....
این بیچارگان بی دست و پا حوصله راه رفتن ندارن...چاق میشن....بیرون نمیرن....حوصله جفت گیری ندارن.....حوصله شکار ندارن و کلا اینا ترجیح میدن روی مبل ولو بخوابن و یکی نوازششون بده....
تو ایران قیمت این گربه ها بین 5 تا 15 میلیون تومان ناقابل .و عده ای افراد فرهیخته امروزی با کلاس با خرید و فروش این بیچارگان به عنوان بخشی از دکور خونشون به کلاس زندگیشون ارتقا میدن......
گربه میشه بخشی از دک و پوز و مبلمان .....
این خانواده محترم ازین امر مستثنی نبودن.....و گربه بیچاره بخشی از وسایل بود که حالا واگذار میشد......
گفتم ما خودمون 3 تا گربه داریم......اینا خیلی شیطونن..این بچه بیچاره رو دو روزه قورت میدن.......
دوستم گفت سارا خواهش میکنم..این بچه گناه داره....شما مهربونید..این تنها نمیمونه...
گفتم باشه....به خالت بگو بیارنش.....
خاله دوستم تماس که من باید عکس گربه های شما رو ببینم.....
منم براش عکس فرستادم.....
ایشون در کمال وقاحت فرمودن گربه های شما اصیل نیستن.....نژاد خاصی ندارن.جز اون موبلند مشکی که کلاسیک......اون دو تای دیگه خوب نیستن......ملوسک من نمیتونه با گربه های خیابانی زندگی کنه.........
یعنی منو میگی اتیش گرفتم......
گربه های من نسل 7 و 8 و 9 گربه های پیشین هستند که تو خونه ما بدنیا امدن......بزرگ شدن ...غذای پخته خوردن و شناسنامه دارن و عقیمشون هم نکردیم تا هر وقت دلشون میخواد برن جفت گیری و از زندگیشون لذت ببرن.....شامپو میشن..روزی 5 وعده غذا میخورن....سالی یکبار واکسناسیون...و داروی ضد انگل ماهانه دریافت میکنن.....هر 6 ماه یکبار دکتر ویزیتشون میکنه.....بهترین نگهداری و پرستاری......
اونوقت زنیکه تازه به دوران رسیده برگشته به گربه های من میگه خیابانی به خاطر قیافشون.......
اخه یکی بهش بگه زنک ابله..اون گربه 12 میلیونی که تو دستته ایرانی نیست....یک گربه ناقص و بدبخت که به زور علم ژنتیک تولیدش کردن و وقتی پیر شد انواع بیماریها رو میگیره و برای تولید مثل اینقدر ضعیفه که ممکنه با زایمان اول تلف بشه....
بعدشم نژاد پرست کوته فکر......گربه وسیله نشون دادن کلاس و ثروت نیست....گربه یک موجود دوست داشتنی و اینقدر ارزش داره که ادم وقتی میخواد بره جایی....زودتر از خودش حیوان خونگیشو بفرسته...
دوستان .....به گمونم بخشی از فرهنگ سازی همینه.....حیوانات باعث کلاس و ثروتمند جلو دادن کسی نیستن.....داشتن یک گربه پرشین بینی پهن چیزی جز زحمت برای صاحبش نداره..و همینطور دلالان حیوانات خانگی رو روز به روز کلفت تر میکنه و باعث نژاد کشی بیشتر میشه.....
اگر حیوان خانگی میخواید...چه گربه....چه سگ....لطف کنید یک سر برید پناهگاه و برای خودتون یک دوست خوب انتخاب کنید......نه اینکه برای اینکه بگید خیلی ثروتمند هستید یک موجود بدبخت تنها با کلی پول بخرید و میخکوب مبلش کنید و اسمشو بگذارید کلاس......
امروز دوستم تلفن کرد که گربه گناهکی فوت کرده....دلیلشم این بوده که از بس بهش غذای خشک دادن دچار نوعی بیماری روده شده و عفونت بدنشو گرفته...اینها نفهمیدن....و باعث مرگ گربه شده....کلا به بخشیدن نرسید زبون بسته......
کلی براش غصه خوردم و حس کردم ای کاش کمی ادما ادم بودن......کمیییییی

برام بنویسید.........

ترس نمیزاره 

ترس نمیزاره 

وگرنه دنیایی را آباد میکردم........ 

================================= 

اگر بهت بگن دنیا تا یک سال آینده تموم میشه........ 

 

و شما بدونید دروغ نیست و واقعا یک سال فرصت زندگی دارید  

چه میکنید؟ 

چکارهایی هست که باید انجام بدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

برام بنویسید 

چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دلمان حسابی گشاد شده....... 

نمیدانیم چمان شده....... 

همیشه میتنگید................ 

امروز دلمان از تنمان سر میخورد ........... 

بی حیا این دل......... 

امروز  برای این بدن گشاد شده............. 

نمیدونم کجا باخته این قدر زاره .......... 

=============================== 

اصفهان شهر خوبیه....... 

خوشگل 

اروم 

متمدن 

تمیز 

ولی به همون اندازه ادم فضول توش فراوون.......... 

کلا اصفهانی جماعت ...........یکی دو کاری نکنه روزش شب نمیشه 

اولیش تجسس در زندگی دوستان....... 

دومیش چونه زدن موقع خرید............  

اوفففففففففففففففففففففف..................... 

ولی در کل شهر با حالیه.............. 

================================== 

به گمونم این روزا داستانم نمیاد.......... 

هی ذهنم مینویسه......... 

دستم نمینویسه.......... 

خودم نمیدونم چه کنم 

چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کی خائن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خیانت ........... 

به نظرت کیا خائنن..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

مادری که پسرش شهید شده تو جنگ ایران و عراق.........بعد پا میشه میره کربلا و کلی ارز میریزه تو جیب عراقیها.....؟ 

همسایه ای که از عمد تو روز تولدت که مهمونات میخوان برقصن نوار نوحه میزاره از نوع ار ار ؟ 

دولت مردی که میدونه وطنش ایرانه ولی مجوز واردات جنسای بونجول چشم بادومیا رو میده و ۱۰۰ تا کارگاه و کارخونه ورشکست میکنن؟  

زنی که میره دوبی و تن به قیمت اندک میسپاره دست مردای عرب.؟ 

مردی که به خاطر ۳ تا شکم که زنش زاییده و از فرم خارج شده ........به خودش حق زن گرفتن مجدد میده؟ 

مردی ۴۰ ساله و مجرد که میره دختر ۱۸ ساله با طراوت میگیره به جای انتخاب یک زن ۳۵ ساله پخته؟ 

زنی که همسر داره و نمیتونه ازش جدا بشه و متنفره.....ولی میره بوی فرند میگیره ؟ 

مردی که از ترس پرداخت مهریه زنشو طلاق نمیده و میره معشوقه میگیره؟ 

کاسبی که کم فروشی میکنه؟ 

تاجری که گرون فروشی میکنه؟ 

مادری که بچشو وادار به گدایی میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

معتادی که همسرشو میفروشه؟ 

قمار بازی که زن و بچشو میبازه؟ 

مردی که زنشو میزنه؟ 

زنی که بچشو میزنه؟؟؟؟؟ 

معلمی که خوب درس نمیده ؟  

مسئولی که اختلاس میکنه؟؟؟؟؟؟؟ 

دینداری که دروغ میگه ؟ 

دعا نویسی که خرافاتو پخش میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟ 

به نظرتون............کی خائن واقعیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

کی داره خیانت میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

خانومی که اب میریزه تو کوچه به نام تمیزی؟// 

پسری که یادگاری مینویسه روی تندیسای تخت جمشید برای یادگاری/؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

یا ........... 

یا ........... 

نمیدونم.......... 

کی خائن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دلم........آزادی میخواد......

سیگار.............. 

عجیب دلم سیگار میخواد........... 

تو حال و هوای وسوسه رفتن و خریدن یه بسته ماربرو.......صدای ویبر گوشیم روی میز ......منو از خودم کشید بیرون........... 

نیم نگاهی به شماره روی صفحه.......... 

نشناختم.............اشنا بود ولی یادم نمیومد شماره کیه......... 

نمیدونم چرا فکر کردم ممکنه عاطی باشه........... 

: بله......... 

ـ چه عجب برداشتی این گوشی لعنتی رو ............ 

اب داغ ریختن روی پوستم.......... 

میخواستم قطع کنم............. ولی دستام لرزید........ 

: کی برگشتی؟  

ـ ساعت 2 صبح.........تازه از خواب بیدار شدم......... 

: خوبه......پدر و مادر چطورن ؟ 

ـ خوبن.......تو چطوری؟ 

: خوبم.......میبینی که....... 

ـ از دوست پسرت چه خبر؟  

: خوبه..........سلام داره خدمتتون.......... 

ـ خوبه...برنامه این هفتت چیه؟ 

: پر.........چطور؟  

ـ پر........پر.........هیچی یه مهمونی بر و بچه ها گرفتن برام.......گفتم دعوتت کنم.......شنبه هم که تعطیل.....با دوست پسرت بیا.......نمون تو اون دخمه....می پوسی........اینجا دختر و پسرای با حال........همه چی عالیه........ 

: ممنون........ولی نمیتونم.........باید برم شیراز....... 

ـ هههههههههههههه..............هنوزم دروغ میگی تابلویی.........چیه؟ نمیخوای دوستتو بهم نشون بدی یا نداری.......؟؟؟؟؟؟؟ بی عرضه نبودی..........شایدم شدی........ 

: از دعوتت ممنون.........دارن صدام میکنن ........کاری نداری........ 

ـ گوشی رو قطع کنی میام اصفهان.......میدونی  که اهل عملم نه تهدید...... 

: چی میخوای؟   

ـ میدونی....... 

: کاری نداری......... 

ـ سارا....... 

: خوش بگذرون......بای.... 

.................................................................. 

به سیگار فکر میکنم................. 

به سیگار..................................... 

بلند میشم برم لباسامو بپوشم بزنم بیرون که لیلا جلوم سبز میشه  

: داری میری بیرون وایسا منم بیام......... 

ـ میخوام برم پیاده وری......... 

: بهتر....خیلی حوصلم سر رفته بود 

خدایا............چقدر دلم برای تنهایی تنگ شده............... 

برای روابط دزدکی و بوسه های اتشین............ 

برای ترسیدن و دل غشه.......برای هرزگی و  به ریش اخلاقیون خندیدن............ 

دلم برای زندگی تنگ شده................ 

رو میکنم به لیلا : لیلا........تا حالا دلت خواسته دوست پسر داشته باشی......؟  

با چشمای گشاد بر میگرده سمتم و میگه : سوالی میپرسیا..... 

: نه...........جون من.....تا حالا دلت کسی رو نخواسته؟  

یکم فکر میکنه.......... 

برق اشکهای سرکوب شده چشمای مشکیشو یه لحظه میبینم.......... 

یه بغض کهنه و .............. 

دلم برای تنهایی و باید نبایدهای دل خواهرم میسوزد........... 

 سرکوب های پی در پی او....... 

چرا یه دختر ایرانی نجبت رو با سرکوب کردن یکی میدونه؟؟؟؟؟؟؟؟ 

چرا باید از اینکه انتخاب کنه بترسه.......... 

چرا یه دختر ایرانی محکوم به صبر کردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

چرا نباید خودمون باشیم............. 

اگر انتخاب هرزگی.............. 

اگر داشتن روابط دوستانه با جنس مخالف گناه ............. 

اگر زندگی کردن و شاد بودن حرام........... 

من هرزم........... 

من گناهکارم.......... 

من حرامم................. 

میخوام خودم باشم.............سارای آزاد بدور از سرکوب و باید و نباید .......... 

حالم بهم خورد از این بهشت اجباری....... 

ازین اخلاق پوسیده......... 

دلم................آزادی میخواد............. 

آزادی............... 

میتونید بفهمید من چی میگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تغییرووووو...........

تو زندگی هر ادم.........روز هایی هست که ..........دلت نمیخوادشون........... 

الان حس دارم اگر اطرافیان بگذارند.......... 

از بی ارادگی و وابستگیم حالم بهم میخوره............ 

ازین همه شلوغی و در هم برهمی زندگیم......... 

پس کجا رفته..........روزگار شادی و استقلالم................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

باید تغییر ایجاد کنم............. 

این راه به نا کجا آباد......... 

خستم...........زیاد.................. 

مقصر خودمم............... 

تجربه.........

سیگارمو بهم بده............... 

میخوام خودمو خفه کنم 

میخوام...............لذتو تجربه کنم 

سیگارمو بهم بده............... 

بیا با هم لذتو تجربه کنیم.......

تردید............

تردید 

تردید 

دارم روحمو میخوره  

به خودم میگم هیچ اتفاقی نیافتاده  

بهش محل نمیدم 

ولی بازم نمیشه 

خیلی گیجم 

تلفن کرد و گفت که میاد منو ببینه  

ولی من امادگیشو ندارم 

حتی نتونستم بگم نه ........یا اره 

فقط 

میدونم گیجم 

حالم خوب نیست  

به خودم دروغ میگم که خوبم 

و هنوز تردید  

به مرگ فکر میکنم.................

دراز میکشم.......میخوابم............ 

سعی میکنم به مرگ فکر کنم 

به مرگ  

به اینکه قبل از مردن باید خیلی کارهامو ردیف کنم..........ملکی هست که باید به نام خواهرم بزنم........... 

باقیشو هم باید منتقل کنم 

دراز میکشم و به مرگ فکر میکنم 

به مرگ 

به یه مرگ بی دردسر 

میتونم وصیت کنم همونجایی که مردم منو دفن کنن...........ولی دلم نمیخواد برم زیر خاک 

دلم میخواد توی طبیعت روی زمین اونقدر بمونم...........تا جسدمو حیوانات بخورن......بعدشم باد استخوانامو خشک کنه.........مثل اجدادم........ 

دلم نمیخواد برم زیر خاک.......... 

دلم اتش میخواد...........تا جسدم خاکستر شه.............خاکسترشو بریزن تو دشت.......... 

تا چیزی ازم نمونه..........باد منو با خودش ببره............ 

دلم یه مرگ بی دردسر میخواد.............. 

یه مقدار پس انداز دارم............ 

میتونم قبلش برم چند جا سفر 

دوستامو ببینم........... 

از همشون خداحافظی کنم 

ببوسمشون........... 

باهاشون باشم........... 

میخوام قبل از مردن کنار کسانی که دلم میخواسته بخوابم.......... 

میخوام قبل از مرگم هرزگی کنم.......... 

آزاد باشم.......... 

بی خانه 

مثل باد 

نمیخوام از خودم چیزی بزارم......... 

باید خودم لباسامو بسوزونم.......... 

وسایلمو میخوام خیرات کنم.......میبخشم به خانواده هایی که احتیاج دارن......  

میخوام یه مرگ بی سر و صدا داشته باشم............ 

به همه میگم میرم سفر 

حتی به خواهرام........... 

نمیخوام کسی از مردنم خبر دار شه 

نمیخوام 

کسی برام هیچ مراسمی برگزار کنه 

میخوام برای همیشه محو شم............ 

میرم............ 

باید برم. 

باید از این دیار برم........... 

از همه چیز و همه کس خسته شدم............. 

متنفر شدم............. 

باید اموالم منتقل کنم................ 

نمیخوام کسی بعد از مرگم به دردسر بیافته و یادم کنه 

نمیخوام کسی ناراحت نبودم باشه.............که میدونم نخواهد شد 

به مرگ فکر میکنم 

به یه مرگ بی دردسر 

یه  مرگ سریع ....بدون درد 

شاید تا قبل از دیشب اندک اعتقاد و ترس مانع بود 

ولی امروز.............دنیا یه رنگه دیگس............. 

همه چیز بی معنا و بی مفهومه.......... 

و افریدگار این دنیا چقدر ظالم............ 

میشینه و به ریش همه میخنده 

وسیله های بازیش............ما ادمهاییم............ 

که اگر عادل بود...............نمیزاشت بدی تا این حد پیش بره............ 

من نمیزارم این بدی روی زمین بمونه 

خودم این بدی رو پاک میکنم............... 

به یه مرگ بی دردسر فکر میکنم................. 

به یه مرگ بی دردسر.............. 

ذهنم پر شده از مرگ.......... 

از این دنیای پوچ............... 

از این دنیای ظالم.............. 

دلم هیچی نمیخواد جز مرگ.................. 

تموم شدن 

دیگه هم نمیخوام متولد شم.............ترجیح میدم هیچ اثری از من نباشه.......نمونه 

به مرگ فکر میکنم................. 

به یه مرگ سریع................... 

تمیز و بی دردسر