ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
عشق از دیدگاه شما چیه؟
چطوریه؟
فیلیمی دیدم........چندی پیش.....
محصول کشور هند با بازی شاهرخ خان
اسمش یادم نیست
ولی..............جملاتش این روزا تو گوشم صدا میکنه
: عشق یعنی خدا رو در چشمان معشوق دیدن
ادم میتونه از ادم فرار کنه ولی از عشقش نه.........چون عشق خود خداست.........خدا همه جا هست
========================
تا حالا عاشق شدین؟
تا حالا تو قلبتون صدای دالام دولوم شنیدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این دالام دولوم چقدر لذت بخشه
و چقدر شکنجه دهنده...
حتی نمیتونم تو ذهنم این صدا رو تجسم کنم
ممنون از اومدنت به وبلاگم . دلتنگت شده بودم .
عاشق یعنی دچار ، یعنی گرفتار ، یعنی وابسته ، یعنی معشوق ...... دیگه توی دنیای ما عشق مفهومی نداره .
چی بگم؟!
هر چی دل تنگ میخواهد بگو...............فقط بگو
روزی شاهد قطع رابطه ای با پاسخ به این سئوال بودم. البته رابطه ی چندان قرص و محکمی هم نبود. بیشتر زمین بود تا آسمانی. البته شاید می توانست ادامه پیدا کند ولی پیوند خیلی مسخره ای می شد:
دختر: به نظر شما عشق یعنی چی؟
پسر: عشق یعنی کار بد.
سلام رفیق
ممنون
ای گفتی
یادم به حرف یکی از دوست پسرام افتاد.....
میگفت شما دخترا عشق رو با یک پسر تو لباس سپید عروسی میبینید......ولی ما پسرها تو تختخواب......
من فکر کنم اون عشقی که توی کتابا و فیلما ازش حرف زده میشه، احساسی بسیار کوتاه و زود گذره. خب خیلیا ممکنه بگن نه. ما -یعنی طرف و زن یا شوهرش- عاشق هم شدیم. با هم ازدواج کردیم و حالام بعد از شونصد سال عاشق همیم.
من باور نمی کنم. به نظر من اولن همه ازدواجا باید با عشق شروع بشن. ولی بعدش می دونی دیگه عادت کردنه. هزار و یک گیر و گرفتاری به وجود میاد در صورتیکه دو نفر بخوان از هم جدا بشن. تازه جدا بشن که کجا رو بگیرن؟ دوباره رابطه ای رو شروع کنن که دوباره بعد از یه مدت ........
به خواننده هات بگو با مرد یا زن مطلقه ازدواج نکنن. چرا؟
خدا بیامرده یکی رو که میگفت -بعدن فهمیدم ضرب المثله-
زن مرده رو زن بده زن طلاق ده رو عن بده
یه مثال بامزه برات بزنم.
همین یکی دو ماه پیش یه پیرزن و پیرمرد رفته بودن دادگاه که جدا بشن. دلیلشم میگفتن اصلن ادامه اش ممکن نیست برامون این بود که . از اولش با هم تفاهم اخلافی نداشتیم. بچه اول که اومد به خاطر بچه. بچه دوم به خاطر ... بچه سوم ......... خلاصه این که:
دیروز بچه سوممون هم ازدواج کرد و از خونه مون رفت. حالام ما هیچ انگیزه ای نداریم برای ادامه اش.
دادگاه گفت برید فکر کنید گفتن نمیریم.
حکم طلاق جاری شد.
بر
شاهد بر کوتاهی رابطه هم که در بالا گفتم بنویسم:
باید بگم که عشق های رمانتیک یا به ناکامی منجر شده مثل لیلی و مجبون و یا زود تراز اون چه که باید تموم شده. مثل رومئو و ژولیت.
فک می کنی اگه این دو خانواده تشکیل می دادن اسمی ازشون می موند؟ اونام می شدن مثل میلیارد ها آدمی که اومدن و عاشق شدن و ازدواج کردن و سایه هم رو با تیر زدن و جدا شدن یا نشدن و مردن و رفتن..
***
خسته شدم.
نمیدونم چیه؟ بلد نیستم ادعا کنم.
اما اسم هر چیزی که بهم لذت بده و دلمو بلرزونه گذاشتم عشق.
و میدونم هیچ چیز لذتبخشتر از هم آغوشی با کسی که قلبت حتی بیرون از آغوششم واسش میتپه نیست.