سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

توضیح درباره داستان شماره ۲...

ادم میتونه به خیلی چیزها وابستگی پیدا کنه 

میتونه معتاد خیلی چیزها باشه 

م واد م خدر 

ق م ار 

اینترنت......کتاب........خرید....خوردن....... 

خیلی چیزها هست که جسم و روح رو درگیر میکنه......... 

دلی..............ما ایرانیها...........هر چیزی رو بیان کنیم......وقتی بحث از اعتیاد ج ن سی به میون میاد........همگی سکوت به جون میخریم.......... 

خیلی ها میگن انحراف........هوس.......شهوت........ 

و خیلی های دیگه هم .......ترجیح میدن صورت مسئله رو پاک کنن.........و حرفشو نزنن........ 

ولی جالب اینجاست...........اکثر زنان و مردان از سرد مزاجی و افسردگی رنج میبرن..و اسمشو میزارن : نجابت.........عفت.......وقار...... 

کلا در ایران زن و یا مرد...........بیشتر زن.........اگر بتونه خودشو سرکوب کنه بیشتر ستوده میشه.............. 

ما مردمان رو راستی نیستیم.............صداقت نداریم......... 

و یاد گرفتیم........روی هر چیزی سر پوش بزاریم............ 

من سعی کردم در این داستان...........مشکلات واقعی رو بررسی کنم......... 

و احساس میکنم سبک نوشتارم........ممکنه خواننده رو گیج کنه............. 

برای همین لازم میبینم کمی توضیح بدم......... 

دکتر معتمدیان............روانپزشک کار کشته و مدبری که ۳۰ تن از بیماران خودشو برای دوره درمانی مشخصی..........به سفر میبره............... 

۳۰ نفر زن و مردی که در این سفر گرد هم اومدن......هر کدام داستانی مجزا دارن.........و اکثر اونها دچار مشکلاتی رایج هستن.........همه ما به نحوی تجربه های مشابهی داشتیم........ولی به دلایل اخلاقی و شرعی و عرفی .............از گفتن اونها شرمنده میشیم......... 

ولی من سعی کردم این مشکلات رو در داستان خودم بررسی کنم........ 

داستان اصلی مربوط به دختری به نام آناهیتا......که مشکل بسیار جدی داره.......ولی ......این دختر با شنیدن داستان زندگی همسفرانش........سعی میکنه بر مشکلات خودش غلبه کنه............ 

از شما میخوام با دقت داستان رو بخونید.......چون این داستان برگرفته از زندگی حقیقی افرادی که من طی ۱۰ سال اخیر باهاشون به نحوی برخورد و تماس داشتم............ 

ازتون میخوام منو در نوشتن........و باز کردن برخی مسایل راهنمایی کنید........  

با تشکر..........

نظرات 1 + ارسال نظر
سینا چهارشنبه 29 دی 1389 ساعت 09:54 ق.ظ http://khaaen.persianblog.ir

داستانت به اندازه کافی گویا هست رفیق.
حتما تعقیبش میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد