سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

آتش زیر خاکستر.......

گاهی اوقات یه چیزایی هست...........یه کسانی هستند.........که میشن گره......میشن درد ........میشن ورم تو زندگیت 

میشن عقده .............کمبود....... 

میشن آیه دغ.......... 

دلت میخواد نابودشون کنی.......خفشون کنی..........دلت میخواد نباشن نبینیشون...... 

فراموششون کنی........... 

ولی عجیب مثل پونه جلو راهت سبز میشن....... 

میان و پیدات میکنن....... 

هی حرص میخوری و میگی این دوران نیز بگذرد........ولی بدتر میشه........حال بهم زن تر میشه...... 

خدایا ...........خدایا..................... 

این تاوان ساده بودن و پاک بودن..........تاوانی که هنوز دارم میپردازم......... 

خدایا .............دلم بدبختیشونو میخواد.............از دیدن خوشبختی و شادیشون احساس بدی بهم دست میده.... 

حقشون نیست...... 

حق اونا نیست.......... 

ولی حکمتتو قبول دارم......... 

حکمتتو......... 

تسلیمم........ 

ولی دیگه نمیخوام تو مسیر زندگیم قرار بگیرند........... 

دیگه نمیخوام............ 

به هیچ کس هم نمیتونم بگم.............جز تو ...........جز تو خدا جون............ 

وای که امشب چه دردیو تحمل کردم............  

کاش فراموش کنم.......همه چیزو.......... 

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن جمعه 26 مهر 1392 ساعت 03:08 ب.ظ http://after23.blogsky.com

فراموش می کنی. دانشمندان روانشناسی می گن ادم برای ادامه دادن به زندگی چیزهایی رو که بخواد فراموش کنه به قول کامپیوترمن ها میفرسته به بافر های دست نیافتنی مغز. اگر نه این ها اگه فراموش نشن بافر جلوی مغز اونقدر پر میشه که هیچ کاری دیگه نمی تونی بکنی. البته اگه آدرس دهی بکنی دوباره یادت میاد ولی بازم یادت میره.
مثال آدرس دهی برای یک اتفاق اینه:
اگه ازمن بپرسن در تاریخ بیست و سوم اردیبهشت ماه سال 1356 ناهار چی خوردم عمرن یادم بیاد. دیروز رو یادم نیست چه برسه به سی و شیش سال پیش. ولی آدرس دهی اش اینه که به من بگن اون روز با یک اتوبوس پر از سربازای کچل عین خودم ببرای انجام خدمت اجباری روانه ی شیراز شدم.
خب لحظه به لحظه اش یادم می افته. ناهار به کنار.

سلام رفیق......ووای.........بلاخره فهمیدم 23 یعنی چی.........پس عدد بیست و سه واسه شما هم معنی داره.....میخوام یه رازی رو بهتون بگم.........میدونی برای چی وبلاگ شما منو جذب خودش کرد به خاطر اسمش......و میدونید چرا اسمش منو کشوند......چون این عدد ........شماره قبر منه...........نمیدونم چرا......ولی از وقتی 12 یا 13 سالم بود......تو تمام خاطراتم از شماره 23 استفاده و یاد کردم........بارها تو خاطراتم نوشتم........و اینکه این شماره مرگ منه....خوب ..............حالو مال شمو رو فهمیدم.........پس روز مهمی بوده براتون......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد