سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

فروپاشی..................

اوضای روحیم هر روز خراب تر و بدتر میشه.......

کنترل زندگیم از دست دادم........

نه درست فکر میکنم....نه میتونم خوب عمل کنم

وسواس پیدا کردم........میخوام همه کارا سر وقت و مرتب و کامل باشه......

ولی گند میزنم به همه چیز

دارم روابطمو هم خراب میکنم

دوستانی که خیلی برام با ارزش بودند

رفتارم درست نیست..........اصلا متعادل نیست

رفتم پیش مشاور........ولی بدتر شد

شاید مشاورش خوب نبود

شاید............

لعنت به من که نمیتونم خودمو جمع و جور کنم

میدونم که هیچ کس نمیتونه به ادم کمک کنه جز خود ادم

ولی من این وسط گیرم

شاید دوستی راست میگفت......

باید دست بردارم ازین نقش قربانی بازی کردن........

باید دست بردارم........

خیلی خستممممممممممممممممم

باید برم سفر.........

باید نحوه زندگیمو عو ض کنم