سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

بار گناه

از قدیم گفتن بار گناه کسیو رو دوش دیگری نمیگذارند........
ولی چرا تو ایران برعکس.....چرا فرهنگ تربیتی مملکت ما اینطوریه؟؟؟؟؟؟
چرا وقتی کسی تو خانواده دچار خطایی میشه کل خانوادش زیر سوال میروند؟؟؟؟
اگر کسی دزدی کرد..تجاوز کرد...دروغ گفت.....اون شخص خودش مسئول کارشه.....
اگر کسی ادم کشت....گناهش پای خودش نوشته میشه.......
یک پدر و مادر مسئول اعمال فرزندشون هستند ولی تا 18 سالگی.بعدش همه چیز دست خود طرف.....میتونه انتخاب کنه خوب باشه یا بد......
ولی تو کشور گل و بلبل...یکی دیگه دزدی میکنه.....بمب میزاره.....ادم میکشه.....دروغ میگه..تهمت میزنه...غیبت میکنه..لوپهای ما گلی و سرخ و شرمسار میشه از اینکه هم وطن ماست........
اقای عزیز..خانم محترم...در همه جای دنیا ادم خوب و بد وجود داره....نباید به خاطر یک مشت ادم بد اصل قضیه رو زیر سوال برد و از همه چیز متنفر شد.......
اگر ادمی واقعا از رفتاری شرمسار میشه، باید یاد بگیره ازش دوری کنه.....ولی احساس گناه الکی احمقانه ترین کار...
احساس گناه الکی ادمی رو ترسو و بی اعتماد به نفس و احمق میکنه..ادم از سایه خودش هم میترسه و شرمسار...پس نیازی نیست ادمی به خاطر اعمالی که خودش مصوبش نبوده شرمسار باشه..هر کسی مسئول اعمال خودشه...باید هوای کار خودشو داشته باشه...نه هوای کار یک مملکتو..

غرور ملی

غرور ملی ....اعتماد به نفس و افتخار از ایرانی بودن
آلمان 2 تا جنگ براه انداخت و کلی جنایت مرتکب شد...اونم در یک قرن.....
ایتالیا شد مرکز مافیا و کلی قتل و غارت و تا مدتها تو اروپا ایتالیایی بودن همچین افتخاری نداشت ....
ژاپن در جنگ دوم جهانی از هیچ جنایتی فروگذار نکرد ......حتی به وضوح در تاریخ ذکر شده که اینا دست به ادم خواری هم زدند....
امریکا بارها و بارها به کشورهای مختلف حمله کرده.....عملکرد غیر اخلاقی امریکا در عراق هم دیگه همه فیلم و عکساشو دیدند.....
انگلستان هم که دیگه معروف در جنایاتی که در هندوستان مرتکب شد......یا حتی در افریقای جنوبی......یا در همین ایران خودمون زمان جنگ جهانی اول و دوم.
فرانسه در لبنان و مراکش و الجزایر حسابی خوشنام......از بس تجاوز و جنایت کرد......یا مدتها مصر زیردستشون بود......
ولی ایا وقتی یک المانی رو میبینید از آلمانی بودن شرمندس؟؟؟؟؟؟ از اینکه هم وطن هیتلر شرمندس؟؟؟؟؟؟
یا یک امریکایی شرمنده اینه که چرا امریکایی؟ چرا دولتش اینقدر جنایت کرده؟؟؟؟؟
ولی به جاش...ایرانی اینقدر اعتماد به نفس وابسته دولتهاشه ...تا دولتی عوض میشه میزان شرمش تغییر میکنه....تا قاجار بود ایران خوار و ذلیل بود...پهلوی غرور اورد و قدرت...بین سالها 1340 تا 1357 که اوج شکوفایی ایران و پهلوی ها سعی داشتند ایرانی رو به دنیا بشناسونند...و دست به هر نوع تبلیغ مثبتی برای کشور میزدند....پاسپورت ایران خیلی با ارزش بود..ایرانی رفتنش هر جا باعث خوشحالی و غرور بود...خارجی ها جزو کلاس کارشون میدونستند سفر به دیار پرشیا رو .چیزی مثل رفتن به مصر و هندوستان.....
ولی چی شد؟؟؟؟؟؟؟ یهو ما شدیم خار چشم دنیا؟ با یک انقلاب مردمانی که تا قیل از اون گل سر سبد دنیا بودند شدند تروریست؟؟؟؟؟؟ قاتل؟؟؟؟؟؟
الان میبینم چقدر به عنوان ایرانی دچار مشکل شدیم....
خیلی ناراحتم......وقتی میبینم مردمانی بوقلمون صفت هستیم......تا حکومتی قوی داریم از ایرانی بودن با افتخار یاد میکنیم....همینکه حکومت ما بد میشه..ملیتمون اخ میشه؟؟؟؟؟؟؟
در حالی که ایتالیایی هر جا بره اهل ایتالیاست.......المانی المانی.....ژاپنی ژاپنی......
ما در حق خودمون مردمان خیلی بدی هستیم ......و در حق غریبه ها خیلی خوب....ایران کشور ماست......توش به دنیا امدیم.....به واسطه ثروت نفت و منابعش درس خوندیم و رشد کردیم....حتی اگر مهاجرت کنیم.....باز ایرانی هستیم....ادمی به کسی که بهش نون داده خیانت نمیکنه.......به وطنش خیانت نمیکنه...وطن مثل رخت و لباس نیست هی نو بخری و کهنه رو ببخشی.....ناراحتم.....مثل بوقلمون رنگ عوض کردن زشت...اگر خودمون به خودمون به عنوان یک ایرانی احترام نگذاریم...خارجی هرگز ما رو نمیشناسه......به عنوان یک ایرانی به ما احترام نمیگذاره....

محیط زیست

محیط زیست
گاهی اوقات کارهای کوچولو خیلی برای بقای محیط زیست کارساز و موفق...
یکیش بازیافت زباله های تر....بله بازیافت زباله تر....
1-وقتی میوه میخورید...سیب یا خیار...انار یا پرتغال..هر میوه ای که پوست داره....پوستشو خورد کنید و بعد در یک ابکش یا ظرفی یا سبدی بگذارید و در بالکن مجاور نور خورشید قرار بدید...یا روی پشت بام......وقتی خشک شد....پودرش کنید.....همراه تفاله چای خشک شده یک کود گیاهی مقوی و پربار میشه برای گلدان و باغچه......اگر گلدان ندارید این کودو بریزید در باغچه های شهرداری....میتونید وقتی از شهر بیرون رفتید این کود عالی رو با خود ببرید و در بیابان بریزید....
2-کمتر زباله تولید کنید....تو کوه و بیابان زباله های تر رو در خاک چال کنید و زباله های خشک رو در نایلون با خود برگردانید........
3-بذر پاشی بیابان فراموش نشود....هنداونه ابوجهل ...زنیان...زیره...رازیانه....شنبلیله....بذر اینا میتونه جلوی گسترش بیابانو بگیره.....همیشه همراه داشته باشید و پخش کنید....فصل بارندگی....و برای زمین مفید..
به دوستانتون اموزش بدید......اطلاع رسانی کنید و برای حفظ زمین استینهاتونو بالا بزنید.....ممنون

بچه خیابانی

چطور میشه از یک بچه خیابانی حمایت کرد؟؟؟؟
چندی پیش با خواهر و دوستانم تو یک پارک داشتیم بحث میکردیم و از هوای پاکش لذت میبردیم.....باری..یک دختر بچه امد سمت ما : خانوم لواشک...؟
دلم کباب شد.....خیلی زود دست به جیب شدم..یکهو به خودمان امدیم 4 تا بچه دیگر دورو برمونو گرفت.....یکی بیسکوییت..یکی فال میگرفت..یکی زور و زور دعایی که ما رو راهی بهشت کنه.....اون یکی دید عقب مونده گفت خانم کتاب قران منو بخری بختت باز میشه.....
یعنی من و دوستام پوکیدیم از خنده...دوستم پرسید: حالا از کجا فهمیدی بخت ما بسته شده؟ پسر بچه خیلی شیرین گفت : معلومه دیگه...خوب معلومه.....حالا از من بخر......خودم ضمانتشو میکنم......
خلاصه از همشون خرید کردیم...بچه ها سرحال و قبراق رفتند......دوستم خندان گفت: بببین....اینقدر تابلو داریم میترشیم...بچه های بیسواد تو خیابونم فهمیدن....همین مونده بود این به من بگه بختت بستس....
کلی شوخی و خنده.....ولی من حواسم پیش دختر بچه بود...با نگاهم تعقیبش میکردم..نمیدونم چرا...یکهو دیدم 2 تا اقای شیک و پیک ولی بسیار بزرگ به دختر بچه نزدیک شدند..نگاهشون .....راستش یهویی ترسیدم و کاملا برگشتم ببینم خرید میکنند یا قصد دیگری دارند.....
یکم با دخترو خوش و بش کردند که اسمت چیه و کلاس چندمی و خلاصه ازش لواشک گرفتند....ولی پول لواشکو به جای اینکه بدهند دست دختر بچه یقه دخترو کشیدند که بندازن داخل لباس....
وای من اتیش گرفتم.....پاشدم....دوستم گفت چی شد سارا؟
داد زدم : داری چه غلطی میکنی؟
مردا برگشتند .....یکم ترسیدن ....چون من خیلی عصبانی رفتم سمتشون......
دختر بچه خیلی ترسیده بود.....خشکش زده بود....
مردا خیلی سریع خودشونو جمع و جور کردند....پارک پر بود از ادم...با صدای من چند تا مرد که روی چمنا ولو بودند برگشتند....
مردا : هیچی......و تندی رفتند....حتی واینستادن بحث کنند......
من برگشتم سمت دخترو.....گفتم: خوبی؟
یک لحظه اشکشو که دیدم دلم لرزید....دختر بچه میخواست بره که من جلوشو گرفتم...خواهرم یک شکلات بهش داد...باقی دوستان هم دلداریش دادن و هی فحش به مردای کثیف.....
باری تنها چیزی ک به ذهنم رسید این بود : میخوای بهت یاد بدم چطوری حال این مردا رو بگیری؟ اگر دوباره امدند طرفت؟
دخترو یهویی تیز شد......منم نامردی نکردم.....با دقت بهش چند حرکت ساده یاد دادم....که چطوری وقتی مردی حتی خیلی بزرگ جلوشه...بزنه تو قوزک پاش یا زیر زانوش......یا حتی در مواقع حساس تر بزنه زیر شکمش.....یا گازش بگیره..دختر بچه که 9 سالی بیشتر نداشت با دقت گوش داد.....مجبورش کردم یکی دو تا ضربه بزنه.دوستام تشویقش میکردند.....این ضرباتشو هی محکم تر میکرد.....بلاخره تونست یکمی یاد بگیره......زورش کم بود.....ولی باز همون ضربه هم برای گیج کردن یک مرد کافی بود......بعد بهش گفتم اگر دو تا مرد بودند باید سریع ازشون دور بشه.....یا جیغ بزنه....یا هیچ وقت تو جاهای خلوت نمونه...مثل اینجا باید جیغ میکشید..بلند....و دستشونو گاز میگرفت و فرار میکرد....
خیلی با دقت بهم گوش داد.....بعدشم رفت....با دوستاش......اونا هم کلی گوش دادند و یکی دوتاشون همون حرکاتو انجام دادن......بچه ها زود یاد میگیرن......
اونا رفتند.....ولی من نگران نگاهشون کردم...چی میتونه تضمین کنه اون دختر بچه تو این خیابونا جون سالم بدر ببره؟؟؟؟؟

بچه خیابانی

چطور میشه از یک بچه خیابانی حمایت کرد؟؟؟؟
چندی پیش با خواهر و دوستانم تو یک پارک داشتیم بحث میکردیم و از هوای پاکش لذت میبردیم.....باری..یک دختر بچه امد سمت ما : خانوم لواشک...؟
دلم کباب شد.....خیلی زود دست به جیب شدم..یکهو به خودمان امدیم 4 تا بچه دیگر دورو برمونو گرفت.....یکی بیسکوییت..یکی فال میگرفت..یکی زور و زور دعایی که ما رو راهی بهشت کنه.....اون یکی دید عقب مونده گفت خانم کتاب قران منو بخری بختت باز میشه.....
یعنی من و دوستام پوکیدیم از خنده...دوستم پرسید: حالا از کجا فهمیدی بخت ما بسته شده؟ پسر بچه خیلی شیرین گفت : معلومه دیگه...خوب معلومه.....حالا از من بخر......خودم ضمانتشو میکنم......
خلاصه از همشون خرید کردیم...بچه ها سرحال و قبراق رفتند......دوستم خندان گفت: بببین....اینقدر تابلو داریم میترشیم...بچه های بیسواد تو خیابونم فهمیدن....همین مونده بود این به من بگه بختت بستس....
کلی شوخی و خنده.....ولی من حواسم پیش دختر بچه بود...با نگاهم تعقیبش میکردم..نمیدونم چرا...یکهو دیدم 2 تا اقای شیک و پیک ولی بسیار بزرگ به دختر بچه نزدیک شدند..نگاهشون .....راستش یهویی ترسیدم و کاملا برگشتم ببینم خرید میکنند یا قصد دیگری دارند.....
یکم با دخترو خوش و بش کردند که اسمت چیه و کلاس چندمی و خلاصه ازش لواشک گرفتند....ولی پول لواشکو به جای اینکه بدهند دست دختر بچه یقه دخترو کشیدند که بندازن داخل لباس....
وای من اتیش گرفتم.....پاشدم....دوستم گفت چی شد سارا؟
داد زدم : داری چه غلطی میکنی؟
مردا برگشتند .....یکم ترسیدن ....چون من خیلی عصبانی رفتم سمتشون......
دختر بچه خیلی ترسیده بود.....خشکش زده بود....
مردا خیلی سریع خودشونو جمع و جور کردند....پارک پر بود از ادم...با صدای من چند تا مرد که روی چمنا ولو بودند برگشتند....
مردا : هیچی......و تندی رفتند....حتی واینستادن بحث کنند......
من برگشتم سمت دخترو.....گفتم: خوبی؟
یک لحظه اشکشو که دیدم دلم لرزید....دختر بچه میخواست بره که من جلوشو گرفتم...خواهرم یک شکلات بهش داد...باقی دوستان هم دلداریش دادن و هی فحش به مردای کثیف.....
باری تنها چیزی ک به ذهنم رسید این بود : میخوای بهت یاد بدم چطوری حال این مردا رو بگیری؟ اگر دوباره امدند طرفت؟
دخترو یهویی تیز شد......منم نامردی نکردم.....با دقت بهش چند حرکت ساده یاد دادم....که چطوری وقتی مردی حتی خیلی بزرگ جلوشه...بزنه تو قوزک پاش یا زیر زانوش......یا حتی در مواقع حساس تر بزنه زیر شکمش.....یا گازش بگیره..دختر بچه که 9 سالی بیشتر نداشت با دقت گوش داد.....مجبورش کردم یکی دو تا ضربه بزنه.دوستام تشویقش میکردند.....این ضرباتشو هی محکم تر میکرد.....بلاخره تونست یکمی یاد بگیره......زورش کم بود.....ولی باز همون ضربه هم برای گیج کردن یک مرد کافی بود......بعد بهش گفتم اگر دو تا مرد بودند باید سریع ازشون دور بشه.....یا جیغ بزنه....یا هیچ وقت تو جاهای خلوت نمونه...مثل اینجا باید جیغ میکشید..بلند....و دستشونو گاز میگرفت و فرار میکرد....
خیلی با دقت بهم گوش داد.....بعدشم رفت....با دوستاش......اونا هم کلی گوش دادند و یکی دوتاشون همون حرکاتو انجام دادن......بچه ها زود یاد میگیرن......
اونا رفتند.....ولی من نگران نگاهشون کردم...چی میتونه تضمین کنه اون دختر بچه تو این خیابونا جون سالم بدر ببره؟؟؟؟؟

نفت

نفت .......
پستمو ویرایش میکنم......
دنیای بدون نفت چطوری میشه؟ چه شکلی میشه؟
همه دنیا مدیون نفت...تکنولوژی ...و ثروت مردمان امروز مدیون نفت و فراورده هاشه.......
هر چیزی تصورشو کنید نفت توش دخیل.....لوازم بهداشتی و ارایشی...صنایع غذایی.بسته بندی.....تکنولوژی ..پوشاک و نساجی....و خیلی صنعتهای مادر....سوخت و انرژی اصلی ترینشه...
ولی خداییش....این نفت یک جورایی شده بلای جون دنیا.زمین داره با سرعت به سمت ویرانی و تخریب میره.....
دنیای بدون نفت چطور جایی؟ البته با در نظر گرفتن همین دست اورد ها و تکنولوژِی.....

قوم......

میشه لطف کنید وقتی توهینی به کسی یا قومی میشه..صاف گیر ندهید به فارسها؟؟؟؟ دیوار کوتاه تر از این قوم پیدا نکردید؟ چرا به زبان فارسی توهین میکنید؟ اگر برنامه ای ساخته شده که به زبان یا قومیتی سهوا یا عمدا توهین کرده.مستقیم حمله کنید به همون برنامه و سازنده و تهیه کننده و نویسنده و بازیگر.....پای قومهای دیگرو وسط نکشید.....فارسی یک زبان قوی و توانمند...من نمیخوام زبان ها رو با هم مقایسه کنم...چون خودم همیشه در حال یادگیری زبانهای مختلف بودم...و به همشون احترام میگذارم...چرا وقت...ی اتفاقی میافته صاف به این زبان حمله میکنید؟ اکثریت جوکهای قومیتی در همون دیار ساخته میشه..مثلا من شیرازیم....تو گوشیم پر جوکهای شیرازی...اصفهانی....یزدی...کرمانی...دوستام برام میفرستند و من کلی میخندم......اکثرا جوکهای شیرازی حرف از بیحالی و بی حوصله بودن شیرازی میگه.....ایا من بهم بر میخوره؟؟؟؟ یا اصفهونیا بهشون بر خورده اینقدر برای خساست براشون جوک ساخته شده؟ اگر تلویزیون ایران کلی توهین به دیار فارس بکنه کی ناراحت میشه یا حرف از جدایی و تجزیه میزنه؟ استانهای فارس نشین همیشه میزبان همه اقوام بودند...تو استان فارس کرد هست...لر هست.....ترک هست..عرب هست....تو اصفهان هم کلی قومیت کنار هم هستند...ولی من دوستم 4 سال تبریز درس میخوند....ترکی حرف میزد تو تبریز چون با فارسی جوابشو نمیدادند....
تصمیم اینکه زبان رسمی ایران فارسی باشه بر میگرده به خیلی وقت پیش......همون زمانهایی که حاکمان ایران ترک زبان بودند.....سلجوقیان و صفویان.....علتشم این بود : اتحاد ایران و تشخیص ایرانی از ترکهای عثمانی و سرزمین ازبک.....چون همیشه باهاشون درگیر جنگ بودیم...پس برای اینکه فرهنگمون حفظ بشه.....زبان فارسی شد وسیله اتحاد.....وقتی بهتون توهین میشه......با همون کسی که شما رو مسخره کرده بجنگید...
اخه انصاف میگویید فارسی گویش و از زبان ترکی مشتق شده؟؟؟؟؟
یا کدام فارس بوده که از ترکها متنفر بوده؟؟؟؟؟؟؟؟فارسها قومی متعادل و میانه رو هستند..و همیشه با همه اقوام دوست بودند.....همیشه.......

باز باران........

باز باران با ترانه......میزند بر بام خانه....
فصل بارندگی.....اول از همه بگویم بذر شنبلیله و زیره و رازیانه و هندوانه ابو جهل و زنیان که یادتون نرفته؟؟؟؟؟ میتونید با پخش مقداری از این بذر در بیابان جلوی پیشروی کویرو بگیرید.....نکته مهم بعدی اینه:از همین حالا به فکر بهمن و اسفند باشید.......یعنی زمان درخت کاری....اگر هر هفته مبلغی پول برای اینکار کنار بگذارید.....فصل درختکاری میتونید دست کم بین 100 تا 200 نهال بکارید....
از قدیم تو ایران زمین رسم بوده هر فرزندی بدنیا میاد تو سالروز تولدش یک درخت کاشته بشه.وقتی 21 سالش میشد....اون زمینو با درختاش بهش هدیه میکردند...باری.....حالا شما به زمین بدهکاری به تعداد سالهای عمرتون....چون خیلی وقته کسی این رسمو به جا نیاورده.....
پس یالا...پول نهالهای سن و سالتو کنار بگذار که امسال باید بکاریشون.....
نیازی نیست الان حرصشو بخوری چی بکارم کجا بکارم.؟؟؟؟؟؟
من به موقش بهتون میگم چطوری و کجا و چی بکارید....فعلا پولشو پس انداز کن...بسته به نوع نهال که ثمر ده باشه یا خیر قیمتش فرق میکنه.....بین 5 هزار تومان تا 50 هزار تومان.....حالا بهترین درخت برای کشور ایران چیه؟
درختی که اب کمی میخواد .....نگهداری نیاز نداره...و زمین اطرافشو نابود نمیکنه...
البته بستگی به جایی هم که کاشته بشه داره.....
شما چند تا درخت بدهکاری به زمین؟؟؟؟؟ خانوادت چند تا درخت بدهکارن؟

حس مفید بودن.......


چقدر تو زندگی شخصی و اجتماعی احساس مفید بودن دارید؟
این حس خیلی مهمه....وجودش انگیزه زندگی و ادامه دادن....باعث امیدوار شدن بشر....چقدر این حسو دارید و چقدر تلاش میکنید این حسو تقویت کنید و باعث رشد و شکوفایی اون بشید؟؟؟؟
یک معلم .....پزشک.....یک مهندس.....معمار..شیمیست...کشاورز....رفته گر .....و هر کسی تو این جامعه با حس مفید بودن به زندگیش ادامه میده......
ولی وقتی این حس جای خودشو به وظیفه...تکرار...و پول دراوردن برای ادامه حیات میده.....اونوقت فاجعه رخ میده...هدفهای اشتباه جایگزین میشوند.
پزشکی میشود تجارت...دبیری میشود رقابت و تجارت...مهندسی میشود بساز و بنداز و تجارت....مدیریت میشود ماست مالکاری و تجارت...کشاورزی میشود کود شیمیایی و زود بکار و برداشت کن و تجارت....
احساس بی مصرفی.بیعلاقگی.....یکنواخت بودن و تکرار جایگاه مفید بودنو میگیره...افسردگی جامعه رو میگیره..و نارضایتی پیش میاد....همه شروع میکنند به غر زدن و از صنفهای یکدیگر انتقاد کردن.....
( من قصد توهین به هیچ صنف یا گروه یا قشر خاصی در اجتماعو ندارم...مثال زدم .پس لطفا جبهه نگیرید )
آیا شما حس مفید بودنو دارید؟ اگر بله.....چطوری؟ چکار میکنید برای ایجاد بیشترش؟

نیاز به کامل بودن......

نیاز به کامل بودن..درست بودن ......بهترین بودن
کلا ملت با حالی هستیم...مهربان با قلبی گشاده... ولی کمی ایراد گیر و تو ذوق زن...شاید چون زمانه به ما سخت گرفته..یا شاید چون پدر و مادرها همیشه از ما خیلی انتظار داشتند اینطوری شدیم.......
به هر چیزی گیر میدهیم...ایراد گیری و انتقاد و قضاوت جزیی از وجود ما شده....صبح جلوی ایینه به قیافه قناس و موهای جنگلی خودمون گیر میدهیم و سر سفره به نشستن بچه بیچاره .....یا حتی به رنگ لباس همسر ....شاید مجردیم و گیر نداشتن زندگی شخصی خودمونیم و گیر میدیم به متاهلین که چرا قدر داشته هاشونو نمیدونند.......شایدم متاهلی خسته هستیم در حسرت یک روز زندگی مجردی...باری....ایراد گیری و بهانه جویی با خطای رانندگی یک راننده تاکسی ادامه پیدا میکنه....اتوبوس دیر میکنه.ترافیک اعصابو خط میندازه....اگر دانشگاه میرویم که باید منتقد دنیا شویم.....اگر کاسبیم که گیر فرهنگ نداشته ملتیم.....معلم حرص شاگرد بی ادبو میخوره.....شاگرد در پی انتقاد بیسوادی معلم....هر صنف و هر کاری در پی ایراد از صنفی دیگر....ته تمامی این انتقادها میرسه به دولت.....مردمانی هستیم شیرین..پوست ویفر بچه از پنجره ماشین بیرون انداخته میشه در حالیکه پدر پشت چراغ قرمز به راننده سبقت گیرنده فحاشی میکند...و بعد مادر از نبود فرهنگ حرف میزند.....ما ملتی ساده هستیم....هر مطلبی را نخوانده کپی میکنیم و بعد با افتخار میگوییم ما روشنفکریم....سنتهای درست هزار ساله رو مسخره میکنیم و خرافات احمقانه را با اغوش باز میپذیریم.....ما ملتی هستیم که براحتی فریب دودوزه بازی میخوریم و خیلی راحت به صداقت دوست شک میکنیم.....
شاید چون ملتی هستیم کمالگرا.....که هیچ چیزی رو همونطوری که وجود داره نمیخواهیم......ما هر کسی.....هر چیزیو......کامل میخواهیم......و همین بازار ریاکاری و تملق و دروغو داغ میکنه......داغ داغ داغ........