سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

حالوم خوبه...........خاسم

می ایستم کنار 

شاید باد صورتمو شلاق زد 

صدا ...........هوهو هو هو ............. 

چشمامو میبندم 

مزرعه از همیشه زنده تر.......... 

درختای چنار..........سپیدار 

موهامومیسپرم دست باد زوزه کش........ 

صدای مشتی...: خانوم.....خانوم .....بیوین....الانی رگبار میزنه ها.......ای فصلی بهش حسابی نیسا........ییهو در اسمونی وا میشه همچی میریزه پویین.......... 

نگاهش میکنم......... 

هوا تاریک میشه.............اسمونی ابری شد.........دلش بغض کرده 

داد میزنم : مشتی تو برو........من خودم میام.............بارونم برکت..........خیسیشم برکت....... 

مشتی: خانوم کوچیک......ننه جون بفهمه روزگارمو سیاه میکنه.........

===================== 

حالوم خوبه...........خاسم............. 

ممنونم خدا جونم.........ممنون 

نظرات 4 + ارسال نظر
سینا پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1389 ساعت 11:53 ق.ظ http://khaaen.persianblog.ir

چاره ای جز تشکر از خدا داریم؟؟!!!

راشدی جمعه 7 خرداد 1389 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام
... اینجا ایران... صدای فریادهای فریادهای خاموش
"مرتضی" نویسنده اون مطلب از دوستامه. معلوله(دیسترفی عضلانی دوشن). واقعاً دیدنیه
ممنون بهم سر میزنی

سینا یکشنبه 16 خرداد 1389 ساعت 02:35 ب.ظ http://khaaen.persianblog.ir

چقدر دلم میگیره
وقتی نیستی
وقتی نمینویسی

هیس جمعه 2 مهر 1389 ساعت 09:28 ب.ظ http://l-liss.blogsky.com

اول فکر کردم روزنوشتست همه اش
بعد داستان ها را دیدم
دارم میخوانم
سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد