سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

تو چه صبوری ....خدا جون

میخواستم ننویسم...... 

به چند علت.... 

۱- باز این گردن عزیز قر داد و درد همیشگیش داره کم کم بیخ گلومونو فشار میده....... 

۲- چشمهایمان هم دیگر شده اند چشمان پیرزنی ۶۰ ساله 

۳- مچ دستامان هم یاری نمیکند 

با این توصیفات............من نسبت به ۳ عضو اصلی بدنم..........که روزی نماد فخر و زیبایی من بودند...........بسیار بی تفاوت.........کفران نعمت نموده ام....... 

اقا به زبون ساده..........پیر شدم......... 

مسخرس........مادربزرگم همیشه میگفت : دختر جون.....پیری و جوونی ادما رو با سن نسنج......با دلاشون وزن کن......... 

حالا ما.............یحتمل بی بی جون.........دل ما وزنش زیادی کرده داره زنجیرای ترازو رو پاره میکنه.........ما تو این سن که هنوز به ۳۰ نرسیده ...........درموندگی ۶۰ ساله ها رو داریم...... 

====================== 

اینهمه ور زدم.........که بگم هستم 

و چون چند تا وب باحال خوندم 

جوگیر شدم.......... 

و خواستم با اینهمه درد و ورم بنویسم............. 

میدونید الان دلم چی میخواد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

اینکه تو کارگاه نمد مالی بودم 

میفرمایید چرا؟؟؟؟؟؟؟ 

عرض میکنم..........طول نمیکنما.........عرض میکنم 

هیچی بیشتر از مشت مالهای پاهای نمد مالها نمیچسبه........... 

وای...........خدای بزرگ.............چه قوانین دست و پا گیری داری.............. 

حالا نمیشه من برم از تو خیابون یک ...... بیارم............منو مشت و مال بده. 

بعد بی دردسر بخوام شب هم بالشم بشه.........بعد فردا صبح که تکراری شد........بهش بگم بره............. 

دقیقا این کاری نیست که برخی از اقایون میکنن......؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

چرا اونا میتونن............من نمیتونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

چرا باید حتما روابطی باشه تا اعتماد به وجود بیاد؟؟؟؟؟؟؟ 

چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

پاک قاط زدم خدا 

پاک.............. 

روحمو فروختم 

حالا طلبکار درگاه تو شدم 

تو چقدر ماهی................. 

اصلا تو چقدر خدایی............ 

اینقدر میشینی گوشم میدی..........بازم امید داری 

بازم گذشت میکنی 

بازم اجازه میدی روی این کره خاکیت راه برم......... 

زر مفت بزنم 

وای خدا 

اگر تو نبودی...............اگر نبودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

من خر ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ خودمو کشته بودم.............. 

خدا ............ 

چرا ..........چرا خوابم برد 

چرا وقتی که باید بیدار میبودم........خوابم برد 

چرا فرشته هات به جای چوب منو با ناز و نوازش صدا کردن 

کاش دستشون چوب داده بودی.................. 

ببین کجا موندم 

آی................. 

اوس کریم........... 

رحیم................. 

رحمان............ 

روح القدوس......... 

گاد ................... 

یهودا................. 

حوتا..................... 

خدا...................... 

اهورا مزدای من................ 

اهورای من....................... 

چرا اینقدر مهربونی........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

کی ذره نمیخوای بندگانتو کتک بزنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

وقتش نشده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

به روح مقدست...............به دست و پای نداشتت قسم.......... 

به اون درگاه ملکوتیت.......... 

دیگه............انرژی دیدن ادمها رو ندارم............... 

تحمل مرگ گل و گیاهان...........درختا..............گربه ها............حیووناتو ندارم........ 

میدونم 

الان میگی: نیست خودت بنده خوبی بودی......هوای گلها رو داری .گله گذاری میکنی؟؟؟؟؟؟یا خونت رنگینتر از باقی بنده هامه.....؟؟؟؟؟؟؟؟؟تو هم مثل اونا.......... 

ـ به جون مبارکت قسم...........منم مثل اونا......ولی خستم............بدجور خوردم به دیوار.......حسش نیست..........حسش نیست..........یه تغییر.............یه چیزی دلمو خوش کنم.......که هنوز باید ادامه داد............هنوزم........میشه امید داشت........ 

وای الهی ..........من قربونت بشم خدا جونم................. 

آی.................. 

باهات حرف میزنم 

برات مینویسم 

دلوم وا میشه ........... 

به جون خودت.........قسم.............. 

خدا............تو خسته نشدی از بس حرفای تکراری شنیدی؟؟؟؟؟؟؟؟ 

تو چه صبوری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

چه صبوری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
سینا یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 08:09 ق.ظ http://khaaen.persianblog.ir

؛ای خدا بشنو صدایم این فغان و وای وایم...
این خروش پر طنینم این سکوت خوش نوایم؛

kh یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 05:16 ب.ظ

"لاتقنطوا من رحمة الله" از رحمت خدا ناامید نشید
"ان الله یغفر الذنوب جمیعا" خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد

"ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین" [این را بدان که] خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد

حمید احمدی یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 09:40 ب.ظ http://hamidahmadi.blogsky.com

عجب صبری خدا دارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد