سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

قسمت ۱۶: داستان رزیتا (۲)

: سیگار؟ 

ـ نه ممنون......تو ترکم  

: جدی......پس خر شدی .........آره....؟  

ـ میشه زر نزنی........من میخوام دختر خوبی باشم.........فقط همین 

: خوب.....یعنی با ترک سیگار قدیسه میشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

گلدونو پرت میکنم سمت ایینه..........تا صدای خودم............تو خودم .........خفه شه...... 

خورد شدن ایینه.......... 

خودم شکستم................ 

من شکستم.............. 

صدای دکتر میپیچه تو گوشم: خوب .......ادامه بده......چند وقت با این .........اسمش چی بود؟ 

ـ صادق.....اسمش صادق بود....... 

: آها.......صادق.....چند وقت با صادق بودی؟ رابطه با اون چطور بود؟  

ـ ۲ ماهی باهاش موندم........هفته ای یک بار میرفتم خونش....هی......بهتر ازدوستش بود.......ادمتر بود......دست کم منو اماده میکرد......ژل ......وازلین یا کرم استفاده میکرد......دردش به مراتب کمتر بود........ولی باز من نمیفهمیدم کجای ام یز ش لذت بخشه...... 

ـ اگر لذتی نداشت چرا باهاش میخوابیدی؟ 

: خریت........نادونی.......چه میدونم......... 

ـ نفس عمیق بکش.......اروم باش.....چند سالش بود؟ 

: کی؟ صادق........؟ ......۳۲ سالی داشت....... 

ـ خیلی از تو بزرگتر بوده.......نفر قبلی هم که ۲۹ سالش بود.......اینا خیلی از تو بزرگتر بودن......چرا؟ 

: چرا چی؟ با خودم فکر میکردم بزرگترا بهترن......چشم و دل سیرترن........بیشتر میتونن ادمو بخوان............. 

ـ صادق خواست؟ 

: نه.........بعد از یه دو ماهی......ازش خسته شدم.....با امیر  شروع کردم 

ـ همون دوست پسرت........اولین دوست پسرت که قالت گذاشت؟ برگشتی پیش اون؟ 

: نه........اون که ازدواج کرد.......این یکی متخصص زنان و زایمان بود.......دوست صادق.....روسیه درس خونده بود............باهاش تو خونه صادق اشنا شدم......... 

ـ خوب......یعنی میخوای بگی با صادق بهم زدی و با امیر شروع کردی.......؟ 

: نه......... 

ـ نه؟ 

: با هر دوتاشون بودم.................. 

نفس عمیق دکتر معتمدیان..................... 

سکوت سنگین تو اتاق................ 

صدای دکتر: برای جلسه کافیه..............هفته بعد منتظرتم...... 

: من ه ر ز ه نیستم........ 

ـ میدونم...........هفته بعد منتظرم..... 

================================= 

رزیتا: کامران شوهرم ..........یعنی شوهرم بود........ 

ـ شوهرت بود؟ من نمیفهمم..........مثل ادم حرف بزن ببینم............بلاخره شوهرت هست.......یا نیست........؟ 

: ما از هم جدا شدیم.........۲ ماهی میشه.......... 

جلوی خندمو نمیتونم بگیرم.............بابا کل این ۳۰ نفر خل و چلن...........طرف از هم جدا شدن باز با هم میان سفر........بوسه فرانسویشون منو کشته ......... 

ـ جدا شدی؟خوشی زده بود زیر دلتون یا تفاهم...........یا نکنه میخواستین تنوع بدین تو روابطتون.. 

: میشه خفه شی.نخند.......نخند............ 

دستگیره پرت میکنه سمتم......... 

ـ زر میزنی ها..........منو باش.......گفتم شما دو تا دوست میخواین بشین با هم...ببین........یا بنال زودتر بگو دردتون چی بوده یا برو بزار باد بیاد..... 

: وای آنا بعضی اوقات دلم میخواد خفت کنم 

ـ بیا.......گردن باریک تر از ما وجود نداره......پیشکش........اگر این حالتو خوب میکنه.......بیا.......  

ییهویی میاد جلو و ب غ لم میکنه............محکم....... 

: انی........کمکم کن......... 

ـ خر شدی باز..........بنال ببینم..........چرا جدا شدین/؟ اصلا کجا با هم اشنا شدین؟ چی شد که..........کارتون کشید به اینجا......؟ 

................................................................... 

کنار ساحل رزیتا مثل فرشته ها.........خم شده و صدف جمع میکنه 

صدای زیبا و وسوسه انگیزش............تو باد میپیچید با صدای امواج بر میگشت سمتم........ 

: تو اینترنت باهاش اشنا شدم............دانشجو بودم..........خام و نادون............هر دومون خام بودیم...........یک سالی دوست اینترنتی بودیم.........نمیدونم چی شد تا دیدمش عاشقش شدم............انگار این حس دو طرفه بود چون تا به خودم اومدم دیدم سر سفره عقد دارم میگم بله............ 

ـ خوب..........مشکل مادی داشتین؟ کار نداشت ؟ 

: پدرش یه کارگاه جواهر سازی داشت.......خودشم تو کار طلا و سکه بود.......خونه...ماشین........هیچی کم نداشتیم....... 

ـ معتاد که بهش نمیاد باشه........ارومه......ولی شاید دست بزن داشته؟ خشنه؟ 

: لب به سیگارم نمیزنه.........خشن.........زورش به یه مورچه هم نمیرسه 

ـ پس دردتون چی بود؟ چرا طلاق گرفتین؟ 

: نمیتونستیم با هم باشیم..........نه اینکه فکر کنی مشکلی داشتا.........یا من داشتم........نه.......کامران اصلا با منه نمیتونه..........چجوری بگم؟ اخه تو که ازدواج نکردی بفهمی من چی میگم 

صدای خنده خودم: ببینم......میخوای بگی.......باهات نمی خ و ا بی د؟  

رزیتا تا بناگوش سرخ شد: نمیری آنا....... 

ـ چشات دراد...........اخه ادم عاقل به خاطر .........س.ک.....ص طلاق میگیره.؟ مگه ازدواج همش ام ی زش ه؟ 

: بزار ازدواج کنی.......میفهمی من چی میگم......وقتی شوهرت بیاد شب جلوی صفحه مونیتور........خ و د ار ض ای ی کنه............میفهمی من چی کشیدم.......وقتی با کلی دوا درمون..........بازم نتونی شوهرتو جذب کنی...........درکم میکنی..........وقتی زن باشی و ماه ها نداشته باشی............اونوقت منو یاد میکنی............وقتی از شدت تشنگی میزنه به سرت خیانت کنی................اونوقت بیا بزن تو گوش من........ 

صدای رزیتا................شده بود داد.............شده بود فریاد..............شده بود جیغ................... 

ـ هوش.........یواش......اروم.......فهمیدم..........من معذرت میخوام.......فهمیدم......میشه اروم باشی..........خوب عزیز دلم.........ولی شما که بی میل هم نیستید.........اون بوسه....... 

: همش در همین حد........همینکه میخواد جدی تر بشه........اون روشش عوض میشه.......انگار اتیش که اب بریزی روش........... 

باز گریه میکنه 

داد میزنه: من دوسش دارم...........خدا ............من دوستش دارم............دردمو به کی بگم؟؟؟؟؟؟ 

-------------------------------------------------------- 

سفر............ 

سفر 

سفر 

میگن ادما تو سفر همو میشناسن............ 

سیگارم کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

سیگارم کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

منم تشنمه..................منم ۲ ماهه تو ترکم............... 

من میخوام دختر بدی باشم..........ولی خودم باشم............من ه ر زم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

نظرات 3 + ارسال نظر
سینا جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 04:07 ب.ظ http://khaaen.persianblog.ir

رازهای مگو
رازهای سر به مهر

سیاوش جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 05:11 ب.ظ http://www.irancn.com/index.aspx?rgm?h1395

سلام دوست عزیز
وبلاگ خوبی دارین
اگه تمایل به بازاریابی از طریق وبلاگتون رودارین به این سایت مراجه کنیین
باتشکر

روح اله دوشنبه 21 مرداد 1392 ساعت 02:09 ب.ظ

جالب بود.خیلی واقعی و وحشت انگیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد