سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

بی خیال............

بیخودی به خودم مغرور میشم الکی........... 

هی به خودم مینازم الکی............ 

بیخودی بی جنبه میشم.............از الکی .........به خودم میگم پرنسس...... 

============================ 

آخر داستانها.....همیشه برام سخت بوده آخرشونو نوشتن........... 

همیشه............. 

============================= 

این روزا چرا همه کنار من دچار سوتفاهم میشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

ایراد از منه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا از اونا؟ 

شایدم از نحوه برخورد............شایدم ............چه میدونم گرمی هوا......... 

به طرف میگم برو قسمت فلان رو بخون.....ببین چقدر به من و تو نزدیک....... 

برام مینویسه ...........اصلا ........به خاطر چند خط و تشبیه و نمیدونم چی......واسه به ....فلان کشیدن من....نگو شبیه......... 

هاج و واج میرم دوباره اون قسمت رو میخونم........... 

چه با ذوق میخواستم بهش بفهمونم شخصیتش شبیه پسر خوبه داستانم.......... 

ولی اون انگار بدبین و اسلحه بسته فقط نشونه رفت منو......... 

ولش..........ولش......... 

ولش..............این یکی هم روی باقی..........ما که عادت کردیم.......... 

================================= 

تو ماه گذشته........۳ تا پیشنهاد داشتم........ 

اولیش یکی از دوستان دخترم بود .واسه پسر خاله همسرش....... 

 خلاصه دوستم هی از محاسن پسر خاله شوهرش میگفت........... 

اینکه چقدر با ایمان.......چقدر با خداست........و اینکه...... یکم مذهبین و یکم خانوادش شلوغن و اهل برو بیا......

داشتم قاط میزدم......... 

گفتم : خانمی ببین فکر نمیکنی یکم تفاوت فرهنگی هست......؟؟؟؟؟؟؟؟  

خندید و گفت : نه بابا........اینا همش اولشه......راستشو بخوای خاله شوهرم بود اون سری کنارم......یادت هست.....تو خیابون همدیگرو دیدیم......... 

میگم : اره ..خوب.....که چی؟ 

میگه: خوب اون خاله دومادم میشه....تورو که دید پسندید........با همین تیپ و وجنات...اصلا پیشنهاد اون بود........... 

میخندم و میگم رو چه حسابی اخه؟؟؟؟؟؟؟؟  

میگه: وای تو چه سخت میگیری...بیخود نیست تا حالا مجردی.....دختر همش یه چادر میخوای بکشی سرت.....باقیش کاری نداره......به مهمونی رفتن و مهمونی دادنم عادت میکنی........مگه من نکردم؟؟؟؟؟؟؟؟باورت نمیشه کلی هم کیف داره............... 

چقدر اون لحظه دلم سیگار میخواست و پتک...................... 

================================= 

مورد دوم رو یکی از بر و بچه های کلاس واسه برادرش پیشنهاد داد.......... اونم به دلایلی رد کردم.......... 

مورد سوم هم یکی از دوستان دیگه پیشنهاد کرد....راستشو بخواین زیاد بدم نیومد......خواستم بیشتر ازش بدونم که یهو لیلا رسید و حرفامون نصفه موند........ 

دلم نمیخواد دل لیلا رو بشکنم...........بیخیال موضوع شدم.......... 

کلا...............بیخیال همه چی شدم............ 

================================ 

اره.......بیخیالی طی کردن بهتر........... 

بوی فرند نمیخوام............. 

دوست نتی نمیخوام.......... 

دیگه به ازدواجم فکر نمیکنم............ 

تنهایی رو خوش است............. 

همینطوری بیشتر خوش میگذرونم............... 

راحت راحت................. 

نظرات 4 + ارسال نظر
آشات یکشنبه 18 تیر 1391 ساعت 11:26 ب.ظ http://www.ashat.blogfa.com


خوشگل خانم ، عزیز دل تنهایی مخصوص خداست ... آره تا وقتی آدم جوونه فک میکنه میتونه تنهایی سر کنه اما سن که بالا رفت احساس نیاز به یه همدم خیلی بیشتر میشه یه همدم خاص یکی مال خودت ... شریک درد و غمت شریک زندگیت ...
من همیشه به شوخی میگم اشکال نداره همین طوری تنها سر میکنم وقتی هم پیر شدم نتونستم از پس خودم بربیام خواهرزادم منو می بره خونه سالمندان اما خدا خودش خوب میدونه هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت این آینده رو نمیخوام و فقط در حد شوخیه
ایشاالله جفت خوده خوده خودت و پیدا کنی و به زودی اینجا بخونم که از خوشبختیت نوشتی

محسن شنبه 24 تیر 1391 ساعت 11:45 ق.ظ

من نمی فهمم این ینی چه؟

دختر همش یه چادر میخوای بکشی سرت.....باقیش کاری نداره

چی چی باقیش کاری نداره. چی چی رو فقط اولشه. اول چی؟
چه بلایی سر این مردم اومده؟
من نمی فهمم. اصلن نمی فهمم.

سلام رفیق..............داریم به سمت جلو حرکت میکنیم منتهی زیر زمین................آقا محسن چی بگم رفیق که دلوم خونه

پری خاموش دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت 01:19 ق.ظ

...

خیلی اتفاقی توی یه سایت دیگه دیدم به یه خانم که در باره رابطش با شوهرش سوال کرده بود جواب دادی . خیلی از جوابت خوشم اومد و اولش فکر کردم متاهلی . حالا فقط آرزو میکنم با یکی باشی که قدرتو بدونه و قدرشو بدونی . فقط نا امید نباشی از پیدا کردن اون پسری که توی ذهنته که میخوای همون کاراییکه توصیه کردی براش انجام بدی . عشق و زوجیت یه بخش مهمی از وجودته . واقعیاتو نادیده نگیر چون دچار مشکلات بزرگی میشی .

سلام رفیق........ممنون بابت پیامت......تنهام......و فعلا هم از تنهاییم دارم لذت میبرم.....اگر یه روزی کسیو پیدا کردم حتما قدرشومیدونم......بازم ممنون بابت توصیهاتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد