سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سکوتم از رضایت نیست ...دلم اهل شکایت نیست...

هزار شاکی خودش داره...خودش گیره گرفتاره...

سنگی

در حالت عادی من خیلی سخت و سنگی هستم.....تو کار...تو اجتماع..و خیلی اوقات با تمام قدرتی که درون خودم سراغ دارم منعطف میشم تا بتونم فشار ناشی از مشکلاتو رو راحت تر بگذرونم......و فکر میکنم همه ادمها همینن.......یا دست کم ادمهایی که دورو بر من هستند همینن.....ولی در مورد رابطه احساسی...کلا من ادم دیگری میشم...اون حس زنانگی یکهو فوران میکنه..تمام احساسی که کل روز مخفیش میکنم و اجازه نمیدم خودشو نشون بده..یهو تو رابطه احساسیم هی میگه سلام سارااااااااا.خوبی؟؟؟؟؟؟ منم هستما.....یکم بزار بیام بیرون با دنیا سلام و احوالپرسی کنم....حس عجیب غریبیه....کلا زود رنجه..و جالب خیلی الکی و بی مورد اشکش در میاد....انگاری منتظره بهش چیزی بگن و اون یکهو بهش بربخوره....حرفایی که اگر هزار برابر بدترشو تو کار و محیط اجتماع بشنوه با یک لبخند و نهایت یک اخطار و تهدید و داد جواب میده.تو رابطه احساسی میشه خنجر و صاف میره تو قلبش.....این احساس عجیب غریب بغض سنگینی داره...حتی تو اوج اعتماد و اصمینان و شادی باز هست....توقعش هم خیلی زیادهههههههه......تعداد شما و تو رو میشماره....تعداد دوست داشتن ها رو میشماره.....تعداد بوسه ها رو محاسبه میکنه...حتی اینقدر دقیق کار میکنه که یک حافظه خیلی قوی نصب کرده برای روز مبادا هی بکاپ میگیره از وقایع و صحبتها..دیگه هیچ خطایی چشم پوشی نمیشه...هر چیزی حتما هدف و مقصودی پشتشه....و اینطوری این احساس هفت جد و آبادمو میاره جلوی چشمام.....کافیه فقط یکم بهش جولان بدم...چنان شمشیری میکشه....و چنان میتازه انگار میدان جنگ...کلا احساس هیچ میونه ای با عقل نداره.....و من تنها کاری که میکنم...اینقدر خستش میکنم.تا یادش بره اسمش احساس.....
شما چقدر بین عقل و احساستون تعادل یا جنگ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد