-
قسمت ۲۶:ادم تنها .هویت نداره...
یکشنبه 15 خرداد 1390 00:41
لباشو غنچه میکنه........ با ناز و عشوه بوسه حواله پسر میکنه....... پسر بی توجه .....سر میگردونه سمت مغازه دار و میگه : یه بسته وینستون .. اینا رو هم حساب کنید ............ گویا اومدن اذوقه تهیه کنن.......کالباس و سوسیس......چیپس و پفک و کلی ات اشغال.... صدای نازک دختر خش میندازه به حواسم....... : کامی .....کامی جون...
-
فردا مینویسم..............
شنبه 14 خرداد 1390 01:23
این برای بار دوم .داستانمو نوشتم...... کلی............ و یهو انترنت قاط زد و کل مطالب پرید دیگه حوصله نوشتن ندارم...... واسه امشب....... شاید فردا بنویسم...... شاید دلم هوس کرده واسه فرار واسه سیگار کشیدن واسه بازو....... دلم ............. یه چیزی توم قلمبه شده یه چیزیوووووو.......... ولش............. فردا...
-
قسمت ۲۵:یه حس ..........
دوشنبه 9 خرداد 1390 00:57
تیک.تاک.تیک...تاک.......تیک ..........تاک........... میگن عقربه ساعت نیش میزنه به جون ادم....شاید راست گفتن..... شاید گذشت زمان که بهت میگه عمرت داره مثل باد از جلوی چشمات میره....... ---------------------------------------- یه نخ سیگار ماربرو .....میون انگشتای کشیده و مانیکور شدش.مزین به انگشتر جواهر نشان.... لباسای...
-
طبقات.........
پنجشنبه 5 خرداد 1390 23:05
طبقات طبقات طبقات همیشه بودن و هستن......... مگه میشه فقط یه طبقه وجود داشته باشه ادمها طبقات مختلفی دارن عده ای طبقات رو با ثروت میسنجن...........فلونی رو دیدی؟؟؟؟؟؟یارو هندو میخره میفروشه........طبقش خیلی بالاس......... عده ای با تحصیلات.........فلانی پورفسور.......فلونی دکترا از هاروارد داره.....خیلی های کلاس........
-
مهر ..........
چهارشنبه 4 خرداد 1390 00:26
یه چیزایی هست تو زندگی ادم.....که مثل مهر دوخته میشه بر لبانت........ یه چیزایی هست که نباید گفته بشن...... یه چیزایی هست..........که میشن راز و میندازیشون اون ته مه های صندوقچه دلت..... یه چیزایی هست........ که هرگز ............نمیتونی از یاد ببریشون........خروار خروار .........خاطره هم روشون بریزی.. بازم از ته صندوق...
-
خیلی.........
شنبه 31 اردیبهشت 1390 00:31
یکم از زندگی بریدم یکم بی حوصلم یکم بی انگیزم یکم میخوام برم ولی حوصله اینم ندارم باید بگم زیادی شیرازیم....... حتی واسه مردنم حال میخوام که ندارم قربون دستتون........ یه قاتل حرفه ای نمیشناسید پول بدم بیاد منو بکشه راحت شم...... ۱ سال تحمل خیلی زیاده خیلی
-
مهم نیست......
پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390 00:08
امروز یکی رو دیدم یکی که......... امروز تو فیس بوک .......معشوقه سابق (ر) رو دیدم چقدر شکسته و پیر...... از طراوت سابق خبری نبود....... نکنه منم اینهمه پیر شدم؟؟؟؟؟؟؟ این دختر ناجور خودشو به پای مردی ریخت که هیچی از عشق و .....نمیفهمید به من چه؟ ولی حیف......میتونست بهتر از این باشه....... مهم نیست مهم نیست
-
کدومو خفه میکردین؟؟؟؟؟؟؟
سهشنبه 27 اردیبهشت 1390 00:01
احمق بودن ساده بودن خر شدن ابله جلوه کردن صفاتی است زنانه هنگام اویزون شدن به یک مرد.......... اینو امروز به چشم خودم دیدم........ وقتی.............. یه دختر داشت با یه پسر سر اینکه چرا فلان کار رو براش نکرده دعوا میکردو پسر در حالی که سعی میکرد بهش وعده سر خرمن بده....خیره شده بود به باسن برجسته دختری جوان بزک کرده...
-
یه زن........
یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 23:24
حالم خوب نیست......امشب واقعا حالم خوب نیست......... بی هیچ دلیلی دلم گریه و داد و بی داد میخواد............ دلم میخوا یه سرویس چینی خورد کنم........ دلم میخواد داد بزنم......شایدم جیغ امشب بی هیچ دلیلی............ میفهمی............بدون دلیل دلم میخواد فرار کنم نه کسی تلفن کرده نه کسی احوالم پرسیده نه کسی بهم ابراز...
-
کی میخواین ادم شید؟؟؟؟؟؟؟
یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 00:03
امان.....امان اقایون با شما هستم که هی به خانوماتون گیر میدین ..........روح رفتگان دوست دختراتونو میارید جلو چشمشون.......... اینو بخونید یکم یاد بگیرید................ ما خانمها ۴ تا دوره داریم در ماه......... ۲۸ روز ماه برای من یعنی طی کردن ۴ تا دوره...... دوره اول که همراه درد و بی حالی و کلی در به...
-
قسمت ۲۴ : دل خواسته..........
پنجشنبه 22 اردیبهشت 1390 00:45
صدای شر شر آب........ داد سیما : اه........ناجور هوس انار کردم....اخ دلم انار میخواد ........ سرمو میگیرم زیر شیر باز آب............. صداها نا مفهوم میشن........... صدای آب..............سرد و جذاب.............. یکی کمرمو میگیره........... صاف میشم.....بر میگردم.........آب موهام میپاشه به رزیتا رزیتا : وای......نمیری...
-
برام بنویسید.........
دوشنبه 19 اردیبهشت 1390 23:42
ترس نمیزاره ترس نمیزاره وگرنه دنیایی را آباد میکردم........ ================================= اگر بهت بگن دنیا تا یک سال آینده تموم میشه........ و شما بدونید دروغ نیست و واقعا یک سال فرصت زندگی دارید چه میکنید؟ چکارهایی هست که باید انجام بدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟ برام بنویسید
-
چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شنبه 17 اردیبهشت 1390 23:23
دلمان حسابی گشاد شده....... نمیدانیم چمان شده....... همیشه میتنگید................ امروز دلمان از تنمان سر میخورد ........... بی حیا این دل......... امروز برای این بدن گشاد شده............. نمیدونم کجا باخته این قدر زاره .......... =============================== اصفهان شهر خوبیه....... خوشگل اروم متمدن تمیز ولی به...
-
کی خائن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شنبه 17 اردیبهشت 1390 01:05
خیانت ........... به نظرت کیا خائنن..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مادری که پسرش شهید شده تو جنگ ایران و عراق.........بعد پا میشه میره کربلا و کلی ارز میریزه تو جیب عراقیها.....؟ همسایه ای که از عمد تو روز تولدت که مهمونات میخوان برقصن نوار نوحه میزاره از نوع ار ار ؟ دولت مردی که میدونه وطنش ایرانه ولی مجوز واردات جنسای بونجول چشم...
-
دلم........آزادی میخواد......
جمعه 16 اردیبهشت 1390 00:03
سیگار.............. عجیب دلم سیگار میخواد........... تو حال و هوای وسوسه رفتن و خریدن یه بسته ماربرو.......صدای ویبر گوشیم روی میز ......منو از خودم کشید بیرون........... نیم نگاهی به شماره روی صفحه.......... نشناختم.............اشنا بود ولی یادم نمیومد شماره کیه......... نمیدونم چرا فکر کردم ممکنه عاطی...
-
تغییرووووو...........
پنجشنبه 15 اردیبهشت 1390 00:36
تو زندگی هر ادم.........روز هایی هست که ..........دلت نمیخوادشون........... الان حس دارم اگر اطرافیان بگذارند.......... از بی ارادگی و وابستگیم حالم بهم میخوره............ ازین همه شلوغی و در هم برهمی زندگیم......... پس کجا رفته..........روزگار شادی و استقلالم................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ باید تغییر ایجاد...
-
قسمت ۲۳:غرق در گذشته...........
شنبه 10 اردیبهشت 1390 21:15
کاش میفهمیدی آنکه برای بدست آوردن محبتت حاضر است تنش را به تو بسپارد فاحشه نیست ، و آنکه برای به دنبال خود کشاندنت تنش را از تو میدزدد باکره نیست … با اجازه وبلاگ نا گفته ها ........آرمین عزیز...... http://nagoftehaa.mihanblog.com/ =================================== لخت میشم.....سعی میکنم با نفس کشیدن.........آرامش...
-
سفر........
جمعه 2 اردیبهشت 1390 00:25
دوستان گرامی......... یک هفته میرم سفر خوش باشید و همیشه امیدوار........ تا بعد بدورد
-
تجربه.........
سهشنبه 30 فروردین 1390 00:43
سیگارمو بهم بده............... میخوام خودمو خفه کنم میخوام...............لذتو تجربه کنم سیگارمو بهم بده............... بیا با هم لذتو تجربه کنیم.......
-
تردید............
یکشنبه 28 فروردین 1390 21:10
تردید تردید دارم روحمو میخوره به خودم میگم هیچ اتفاقی نیافتاده بهش محل نمیدم ولی بازم نمیشه خیلی گیجم تلفن کرد و گفت که میاد منو ببینه ولی من امادگیشو ندارم حتی نتونستم بگم نه ........یا اره فقط میدونم گیجم حالم خوب نیست به خودم دروغ میگم که خوبم و هنوز تردید
-
قسمت ۲۲: بغلم کن ..........
سهشنبه 23 فروردین 1390 01:14
: نوشتنم نمیاد ..........زور مگه؟ ـ سعیتو بکن...........چشماتو ببند.........نفس عمیق...........بعد هر چی به ذهنت اومد رو بنویس....... : با چشم بسته؟ ـ آنا......بنویس........بازی گوشی موقوف........شروع کن...... : بزار سیگارمو روشن کنم.........بهم کمک میکنه بیشتر بنویسم....... ـ بنویس........تابلو سیگار ممنوع رو تجسم...
-
قسمت ۲۱: رنگ وارنگ........
جمعه 19 فروردین 1390 17:56
لباسا ..........رنگ و وارنگ لباسا........ صدای کل کشیدن دست زدن و سوت ........... سیگارمو روشن میکنم لباسا.............رنگ و وارنگ............ صدای سیما: این بهم میاد؟ رزیتا : مرده شورشو ببرن.........این چه رنگیه........؟ شهربانو : این لباس منو چاق نشون میده نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا نکنه من باسنام اینقدر خیک بود نمیدونستم؟...
-
به مرگ فکر میکنم.................
یکشنبه 14 فروردین 1390 16:32
دراز میکشم.......میخوابم............ سعی میکنم به مرگ فکر کنم به مرگ به اینکه قبل از مردن باید خیلی کارهامو ردیف کنم..........ملکی هست که باید به نام خواهرم بزنم........... باقیشو هم باید منتقل کنم دراز میکشم و به مرگ فکر میکنم به مرگ به یه مرگ بی دردسر میتونم وصیت کنم همونجایی که مردم منو دفن کنن...........ولی دلم...
-
قسمت ۲۰ : داستان فرش (۲)...
جمعه 12 فروردین 1390 02:53
چشمام بدجور میسوزه...........حالم خوب نیست نوک انگشتام مور مور میشه........... به انبوه سبزیها نگاه میکنم..........چشمام میسوزه..........میگن سبزی واسه چشمان خوبه من چشمام می سوزه.......... صدای شهر بانو : هی ..........آنی حواست کجاست...آشغالا رو ریختی تو سبزیای پاک شده.... چشمام......... خیره میشم ...........انگار...
-
قسمت ۱۹:تیره و تار.........
سهشنبه 9 فروردین 1390 02:41
چیزی بلد نیستم بگم تا تو رو دلداری بدم خدا به موقع میرسه فقط به این معتقدم گریه نکن که بغض تو به من سرایت میکنه فریاد تو شب رو شکست کی جز تو جرات میکنه چیزی بلد نیستم بگم تا تو رو دلداری بدم خدا به موقع میرسه فقط به این معتقدم گریه نکن تا این قرن از شکستت مایوس شه اونقدر نگه دار اشکاتو که قد اقیانوس شه چیزی بلد نیستم...
-
قسمت ۱۸ : داستان فرش(۱)...
شنبه 6 فروردین 1390 01:14
صدای دکتر: کابوسها از کی شروع شد؟ : از .........از اون شب کثیف......... ـ به کسی چیزی نگفتی؟خانوادت........یا حتی امیر یا صادق....... : نه.....نه.......روم نمیشد.....از خانوادم میترسیدم......راستشو بخواین مادرم خیلی با پدرم مشکل داشت...........اکثر روزهاش تو اشپزخونه میگذشت در حال گریه کردن........منم که مهمون شده بود...
-
قسمت ۱۷: دارم میسوزم...
جمعه 27 اسفند 1389 23:50
: حوصله ندارم........حالم خیلی بد......خیلی.... ـ چرا؟ : لعنتی .........لعنتی........ازت بدم میاد...از همتون بدم میاد.......شما مردا.......شماها...... صدای هق هق گریه....... دکتر جعبه دستمالو میگیره سمتم....... یه فین کشدار........ : شما چرا اینطورید؟ ـ چه جوری؟ : خود خواه....احمق......هوس باز........ما زنا براتون...
-
قسمت ۱۶: داستان رزیتا (۲)
جمعه 27 اسفند 1389 15:53
: سیگار؟ ـ نه ممنون......تو ترکم : جدی......پس خر شدی .........آره....؟ ـ میشه زر نزنی........من میخوام دختر خوبی باشم.........فقط همین : خوب.....یعنی با ترک سیگار قدیسه میشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گلدونو پرت میکنم سمت ایینه..........تا صدای خودم............تو خودم .........خفه شه...... خورد شدن ایینه.......... خودم...
-
قسمت ۱۵: داستان رزیتا (۱)
جمعه 27 اسفند 1389 01:28
: دربارش صحبت کن .......میخوام بدونم ـ چی رو میخواین بدونید؟ همش کثافت.........همش : خیلی خوب.........قضاوتو بزار به عهده من......بگو..........شروع کن ـ من اینطوری سختمه.......همه چیو واسه اون خانمه گفتم......تو پروندم هست...... : میخوام از خودت بشنوم........ ـ شما بپرسید : اولین رابطت.......از اولین رابطت...
-
شبهای کویر قسمت ۱۸
چهارشنبه 25 اسفند 1389 23:51
خیلی هشل هفته...........هشل در هفت........ این اصطلاح جدیدمه.........هی الکی امروز افتاده تو دهنم......... صدای جیر جیر در...........مثل پتک تو سرم........... تحمل هیچ صدایی رو ندارم.......... هیچ صدایی............ اینم از اثرات درمان............ کم حوصله شدن...........زود رنجی..........هیستریک شدن.......... یک اهنگ...