-
نوشتن.........
جمعه 21 آبان 1389 01:13
نوشتن برام سخت شده هیچی نیست هیچی خیلی خستم از همیشه نا امید تر و خسته ترم از همه بریدم حسی هم ندارم برای نوشتن باید حس باشه خلاقیت و چاشنی زندگی نیست نیست ندارم ===========================
-
من همون ایرانم...........
چهارشنبه 19 آبان 1389 02:47
نمیدونم ساعت چنده.........ساعت سیستم خرابه.........ولی حدس میزنم ساعت از ۳ صبح گذشته باشه.............مثل هر شب بیخوابم.......... غرق در خیالات..............گوشم به نوای حجم سبز گوگوش...... این اهنگ.........این ترانه...........و صورت خیسم............ این روزها.............دلم برای جوانی رو به پایانم..............به...
-
شبهای کویر .....قسمت 14
چهارشنبه 19 آبان 1389 01:44
سیگار بهم تعارف کرد از خدا خواسته........یکی برداشتم.........به عادت همیشگی بوش کردم..... مرغوب......گرون....... صداش: آتیش ـ آ........ممنون..... سرمو میبرم سمتش........یک پوک محکم........ریه هامو جلا میدم........ووووووووووو ـ خیلی عالیه.........این چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ : اوم........دودشو توی دهنت نگه دار..... مزش...
-
شبهای کویر .....قسمت۱۳
یکشنبه 9 آبان 1389 00:51
دلم لک زده واسه فرار ......... مثل همون وقتا که یکهو میزدم به دل کویر بدجور حسش هست حالم خوب نیست یک جورایی.........نا مفهوم درد دارم حالا میگید نامفهوم چه صیغه ای از درد ؟؟؟؟؟؟ عرض میکنم.......انگار درد نیست..........ولی یک چیزی آزارتون میده.........نه میتونید بخوابید.........نه بیدارید............تو عالم...
-
شبهای کویر .....قسمت۱۲
پنجشنبه 6 آبان 1389 00:25
با صدای جیغ کشیدن ....از خواب بیدار شدم نگران رفتم تو سالن ببینم چه خبره....... یکی از بیمارا با پرستار بخش دعواش شده بود........ دعوا سر هر چیزی که بود...........همراه بیمار بنای جیغ زدن رو گذاشته بود....... گیج و مبهوت فقط نگاهشون میکردم چند نفر پادرمیونی کردن پزشک کشیک هم اومده بود خیلی بخش شادی هست ...........اینم...
-
شبهای کویر .....قسمت۱۱
شنبه 1 آبان 1389 00:56
دود سیگارو حلقه میکنم........از اینکه با دود بازی کنم خوشم میاد...... یواشکی.....به یکی از همراهان اتاق بغلی پول دادم تا برام سیگار بخره...... بیچاره اول قبول نمیکرد ولی وقتی مطمئنش کردم که مردنی هستم و این یکی از اخرین خواسته هامه....... مردد شد......... قبل تر ها .......وقتی خودم بیماری رو مداوا میکردم.......بیشتر...
-
راههای خوش گذرونی.........
چهارشنبه 28 مهر 1389 22:59
زندگی...... نه دلم میخواد نق بزنم(نغ) نه حوصلشو دارم غر غر کنم خلاصه من فقط میخوام زندگی کنم این چند روز افتادم به حال و حول مثلا چایی رو دیگه هورتی میکشم بالا............ای همچین حال میده ادم با سر و صدا چایی بخوره...........اونم با نعلبکی..............!!!!!!!!!!! یک کار دیگه که خیلی بهم فاز میده خوردن غذا با ملچ و...
-
خدا جونم دوست دارم...
یکشنبه 25 مهر 1389 23:16
خدا جون دوست دارم خیلی زیاد ممنون ممنون بابت امروز بعد از مدتها خیلی خوش گذشت خیلی امیدوار کننده بود ممنون
-
تو چه صبوری ....خدا جون
یکشنبه 25 مهر 1389 00:53
میخواستم ننویسم...... به چند علت.... ۱- باز این گردن عزیز قر داد و درد همیشگیش داره کم کم بیخ گلومونو فشار میده....... ۲- چشمهایمان هم دیگر شده اند چشمان پیرزنی ۶۰ ساله ۳- مچ دستامان هم یاری نمیکند با این توصیفات............من نسبت به ۳ عضو اصلی بدنم..........که روزی نماد فخر و زیبایی من بودند...........بسیار بی...
-
شبهای کویر .....قسمت ۱۰
پنجشنبه 22 مهر 1389 18:25
امروز رسما درمان رو شروع کردم........ اولین سرم بهم تزریق شد دروغ چرا.........یکم ترسیدم........یکم کلافم و احساس پژمردگی بهم دست داده دراز میکشم......... چشمامو میبندم با صدای در میچرخم...... پارسا......با یک گلدون باحال........... حسنی یوسف.......... صدای جیغم....وای.........از کجا میدونستی من عاشق این...
-
شبهای کویر .....قسمت ۹
چهارشنبه 21 مهر 1389 22:44
اتاق با حالیه.......روشن.......تهویه مناسب.......با امکانات کامل پارسا با دو تا کیسه پر از خوراکی وارد میشه....... یخچال رو پر میکنه........... بدون اینکه حرفی بزنه : دکتر..... ـ برات همه چی گرفتم........اینم گوشی.....با یک سیم کارت اعتباری.......وای به روزت اگر خاموشش کنی.........شمارشم جز خودم کسی نداره........بهانه...
-
شبهای کویر .....قسمت ۸
چهارشنبه 21 مهر 1389 01:25
با پارسا رفتیم یک رستوران با حال شام خوردیم.........تمام مدت به شوخی و شیطنت گذشت........ بلاخره سر صحبتو باز کرد: شهرزاد........چی شده؟ لبخند رو لبام خشکید: دلم واسه داداش خوبم تنگ شده بود........مشکلیه؟؟؟؟؟؟ ـ اولا.....من برادرت نیستم.......تا ابد هم نمیشم........دوم.....تو ادمی نیستی که دلتنگ کسی بشی...... : تو ادم...
-
شبهای کویر .....قسمت ۷
دوشنبه 19 مهر 1389 22:11
ته سیگارمو میسپارم به زاینده رود........ کی و چطوری سر از اصفهان دراوردم.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط اینو یادمه که اولین اتوبوسی که داشت حرکت میکرد رو سوار شدم.......... حالا تو اصفهانم......شهری که خاطرات خوبش حک شده بر قلبم........ باید کجا برم؟؟؟؟؟؟؟؟ خودم هم نمیدونم..........فرار بدون برنامه.........همیشه اینطوری زندگی...
-
شبهای کویر .....قسمت ۶
یکشنبه 18 مهر 1389 00:16
درد دارم.......دردی که درکش نمیکنم........ مچاله.......کنار ساحل.........شاهد طلوع خورشیدم........ دریا هم منو پس زد.... چیزی درونم فریاد میزنه..........یه ......یه چیزی که.......از بیانش عاجز شدم....... دلم میخواد به زمین و زمان...........به دنیا فحش بدم............ به خودم..........به همه وجودم............. دلم...
-
حسش نیست..............
شنبه 17 مهر 1389 00:45
همه چیز در دنیا نیازمند حس......... حس نوشتنم نیست حقیقتشو بخواین حس زندگیم نیست چقدر دلم هوای دریا کرده اونم شمال و چقدر دلم میخواد زیر پام خالی شه توی ساحل........... حسش نیست رفیق حسش نیست
-
ترانه زیبا از انریکو...
جمعه 9 مهر 1389 22:45
Tired Of Being Sorry I don't know why You want to follow me tonight When in the rest of the world With you whom I've crossed and I've quarreled Let's me down so For a thousand reasons that I know To share forever the unrest With all the demons I possess Beneath the silver moon Maybe you were right But baby I was...
-
شبهای کویر .....قسمت ۵
جمعه 9 مهر 1389 00:53
دستام بی حس شدن........ خودم نیستم.........ولی بازم تظاهر میکنم به بودن...... درد نیش میزنه به جونم.....ولی بازم تظاهر میکنم به زندگی........ صدای خنده بر و بچه های قدیمی.........توی ویلای استاد........ با خنده و شیطنت.........مثل همیشه سر به سرشون میزارم....... صدای سیروس ........سر میچرخونم....... غافل گیرم...
-
اهنگ زیبا از آدام لمبرت....
سهشنبه 6 مهر 1389 23:36
Soaked to the bone Sink like a stone Walk home alone It's not the first time It's not the worst crime Your soul will be OK And you've had enough Searching for love And you miss the touch Of someone new Burned by your dreams It's never how it seems Cold crushed esteem Take shelter And hide forever Your soul will be OK...
-
شبهای کویر .....قسمت۴
یکشنبه 4 مهر 1389 16:51
چشم.چشم........دو ابرو.........دماغ و دهن .........یه گردو......... ........کوچولو تو بغلم با هیجان به خط و خطوط خیره مونده........ اسمش نغمه .......۵ سالشه......و با این سن کم........دچار مشکلات جسمی زیادیه.... تو بغلم نشسته و نقاشی میکشه........ دست و پاهاش هم از حالت طبیعی کوچکترن.........ولی با این حال...... نغمه...
-
ترانه از تاتو....خواننده های روسی
شنبه 3 مهر 1389 23:24
This was an accident Not the kind where sirens sound Never even noticed We're suddenly crumbling Tell me how you've never felt Delicate or innocent Do you still have doubts that Us having faith makes any sense Tell me nothing ever counts Lashing out or breaking down Still somebody loses 'cause There's no way to turn...
-
شبهای کویر .....قسمت ۳
جمعه 2 مهر 1389 23:38
چشمامو میبندم میشمارم ۱........۲..............۳ صدای دکتر: من به شهراد میگم...........امشب میام خودم بهش میگم........ ـ بدتر میشه استاد........بدتر میشه........ : دختر جون........بیشتر از این نمیتونی صبر کنی....... ـ خدای من.........اصلا نمیدونم باید چکار کنم.......این هفته مادر و پدرش میان........لا اقل تا ۱ شنبه صبر...
-
شبهای کویر ....قسمت ۲
جمعه 2 مهر 1389 21:16
چمپاتمه زده بودم.....دلم میخواست برم گم شم..... دلم میخواست فرار کنم.... تازه درای رحمت به روم باز شده بود..... چه شانسی من دارم.......چه شانسی..... صدای درب حیاط ......صدای ماشین ........... شهراد امشب چقدر زود برگشته!!! خودمو جمع و جور میکنم...... بدو بدو........میپرم تو دستشویی......صورتمو شسته نشسته.... یک میکاپ...
-
شبهای کویر ...قسمت ۱
شنبه 27 شهریور 1389 01:35
(این بخشی کوتاه از یک داستان طولانی است) ==================== درد رسیده به استخون گیج و منگ تو بغلش .........روی اهنگی که معناشو نمیفهمیدم میرقصم......... شهراد متنفره از اینکه کسی به حالمون ترحم کنه......... متنفره از اینکه کسی متوجه ضعف و درموندگیمون بشه به سختی نفسهامو کنترل میکنم به سختی تظاهر به شادی و بی دردی...
-
؟؟؟؟!!!!!!!!!............
شنبه 27 شهریور 1389 00:35
تا حالا شده یکهو کات کنی یکهو با یکی قطع رابطه کنی بدون دلیل خودتم نمیدونی چرا فقط دلت نمیخوادش همین ============================== تا حالا شده به کسی که برات عزیزه بگی خدا حافظ بدون هیچ دلیلی فقط چون دلت نمیخواد یک روز اون بهت بگه خدا حافظ ======================= دنیام شده پر از سوال پر از تعجب چرا من اینجوری شدم...
-
یادی از گذشته ها........
یکشنبه 21 شهریور 1389 23:16
قبلا داستان مینوشتم..... کاغذ سیاه میکردم دلوم وا میشد این روزا با قلم قهرم انگاری گناه تمام کرده هامو...........انداختم گردنش شاید یکم دلوم خنک شه ===================== شکوه ای نیست ز طوفان حوادث ما را دل به دریا زدگان خنده به سیلاب کنند ========================= چقدر همه چیز تکراری سعی میکنم زندگی یکنواختمو کمی رنگ...
-
تا ابد تنها...........
یکشنبه 21 شهریور 1389 00:24
امشب دلم گرفته ناجور دلم اشک میخواد بغض کردم ولی مثل همیشه اشکمو فرو میدم نمیتونم دور و برم شلوغه مدتی که دیگه تنها زندگی نمیکنم............رکسانا شده بختک..... شایدم شده رحمت نمیدونم نمیدونم ولی نه از اشک خبریه نه از شراب نه سیگار همه چیز دزدکی............ خیلی وقته که حتی نتونستم با جنس مخالف رابطه ای داشته...
-
قسمت 12: دستور پخت مزه اسپانیایی برای سرو شراب برگرفته از وبلاگ چنجه
سهشنبه 26 مرداد 1389 21:27
# شراب # شرابها_تخمیری مواد لازم برای دو نمونه از تاپاس که در تصویر میبینید: ... ● چند تایی قارچ (به اندازه نیاز) ● یکی دو قاشق سوپ خوری جعفری خورد کرده ● ١ پر سیر ● مقداری روغن زیتون ● کمی پوست رنده کرده لیمو ● نمک و فلفل ● چهار تا پنج ورق نان توست یا به همان اندازه نان بگت (Baguette) ● مقداری روغن زیتون ● ١ پر سیر...
-
شرابها (تخمیری ) قسمت 11
شنبه 23 مرداد 1389 21:25
# شراب # شرابها_تخمیری آداب نوشیدن ، زمان نوشیدن و انواع مزه ها (بخش دوم ) خوب دوستان گلم.....رسیدیم به مزه ها بسته به فرهنگ و اداب یک کشور و تغذیه و هیکل و وزن افراد مختلف مزه ها برای شراب سرو میشن ولی نکته اصلی و یکسان بین همه کشورها : مزه سبک و در قطعات کوچولو کوچولو سرو میشه خوب کاری به کشورهای دیگر ندارم....بعدا...
-
شرابها (تخمیری ) قسمت 10
جمعه 22 مرداد 1389 21:24
# شراب # شرابها_تخمیری آداب نوشیدن ، زمان نوشیدن و انواع مزه ها (بخش دوم ) نکات : 1- نوشیدن شراب از سن 18 سالگی قانونی و از سن 21 سالگی به بعد ایده ال 2- اگر در منزل نوجوان دارید احتمال اینو بدید که دزدکی شما به مخفیگاه شراب و بار شما سر بزنه ، براش دوستانه توضیح بدید که هنوز زود و بدنش قدرت اینو نداره الکل رو تجزیه و...
-
شرابها (تخمیری ) قسمت 9
چهارشنبه 20 مرداد 1389 21:23
# شراب # شرابها_تخمیری آداب نوشیدن ، زمان نوشیدن و انواع مزه ها (بخش اول ) رسیدیم به اصل مطلب .دوستان عزیزم....نوشیدن می و شراب آداب بسیار زیبا و دلنشینی داره که اگر رعایتش کنید خیلی بهتون انرژی و شادابی میده........ نام دیگر شراب به فارسی : می ، باده ، نبید ، صهبا ، سیکی. اصطلاحات نوشیدن : ساغر زدن ، رطل زدن ، رطل...